روزنامه سرمايه
بهروز شهدايي، يكي از كارشناسان بازار سرمايه در مورد روند شاخص از ابتداي تابستان تا اول ديماه و صوري يا واقعي بودن آن به خبرنگار «سرمايه» گفت: «در بازار كنوني شاخص براي معاملهگران در حال تبديل شدن به يك تابو يا خط قرمز است، كه اگر شاخص منفي است يعني وضع بازار ما خراب است البته من قصد تكذيب اين مطلب را ندارم ولي ميتوانيم به شكل ديگري به قضيه نگاه كنيم شاخص ميتواند بيانگر مكنونات دروني اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و يا هر چيز ديگري كه در جامعه موجود است باشد، اما اين موضوع امري كلي است حقيقت امر اين است كه ابتدا بايد ببينيم شاخص ما شموليت لازم را دارد يا نه. اگر قرار باشد شاخص بازار فراگيري لازم را نداشته باشد، پس نوسانات آن نميتواند بيانگر وضعيت موجود يك جامعه باشد. شاخص كنوني ما به اندازهء كافي فراگير نيست به اين دليل كه تمامي صنايع و رشتههاي كاري و خدماتي در شاخص ما تاثير ندارند. ما صنايع و حرفههاي زيادي را داريم كه در بازار نيستند. به عنوان مثال صنعت بيمه در شاخص بورس بيتاثير است. پس نوسانات شاخص نميتواند بيانگر مكنونات دروني جامعهء ما باشد.»ا
وي سپس ادامه داد: «مسالهء قابل بيان ديگر اين است كه اولاً شاخص ما درصد كمي از توليد ناخالص ملي را به عهده دارد. همچنين محاسبهء شاخصها در كشورهاي مختلف با هم تفاوت دارد، پس نميتواند پارامتري قطعي باشد. از سوي ديگر شركتهاي موجود در بازار سهام شناور متناسبي ندارند كه بتوانند نوسانات شاخص را تعريف كنند بلكه وزن آنها تاثيرگذار است.ضمناً نبايد فراموش كرد كه خيلي از شركتهاي فعال در بورس مالكيت درونگروهي دارند به همين دلايل و هزاران دليل ديگر شاخص ما نميتوانند بيانگر وضعيت واقعي اقتصاد باشند.»ا
وي سپس خاطرنشان كرد: «در نتيجه ميتوانيم بگوييم حتي در وضعيتهايي كه بازار روند نزولي دارد، ميتوان سود كسب كرد پس هميشه شرايط به دست آوردن سود وجود دارد، اما مسالهاي كه بسيار حايز اهميت است و بايد از آن ترسيد افت يا رشد شاخص نيست، بلكه حجم معاملات است ممكن است شاخص نزولي باشد اما حجم معاملات به گونهاي است كه روان بودن معاملات بازار را حفظ ميكند و ميتوانيم سهم قديمي را بفروشيم و سهم جديدي را بخريم. در اين صورت شاخص نميتواند بر تصميم فعالان بازار سرمايه اثرگذار باشد.ا
در تمام كشورهاي دنيا شاخص در حال نوسان است. به عنوان مثال در بازار نيويورك به غير از سال 1929 هيچگاه شرايط پر از ريسكي را نداشتيم. زيرا در آن موقعيت نقدشوندگي سهام با خطر مواجه شده بود. فعالان بازار تصميم به فروش سهام خود گرفته بودند ولي كسي حاضر به خريد نبود. پس در كل تغيير شاخص به تنهايي نميتواند بيانگر شرايط خاصي باشد اما تغيير نقدينگي بازار ميتواند به عنوان زنگ خطري مطرح شود.»ا
وي در پاسخ به اين سوال خبرنگار ما كه «آيا دو صنعت پتروشيمي و معدني منجر به اين رشد شدهاند؟»
وي در پاسخ به اين سوال خبرنگار ما كه «آيا دو صنعت پتروشيمي و معدني منجر به اين رشد شدهاند؟»ابراز كرد: «اين كاملاً منطقي است كه در بازار يك،دو يا چند صنعت پيشرو داشته باشيم. به عنوان مثال وقتي ميخواهيم وارد بازار شويم و سهامي را بخريم هميشه در جهت آب حركت ميكنيم منطق حكم ميكند سهامي را بخريم كه در حال سودآوري است»ا
در بازار كنوني ما وقتي متانول و قيمت نفت در حال رشد است و نفت با هزينهء بسيار پاييني به پتروشيمي عرضه ميشود، افزايش قيمت پتروشيمي منطقي است. هنگامي كه قيمت روي افزايش مييابد افزايش قيمت سهام آن منطقي است. پس كار بازار درست است دو يا چند صنعت را انتخاب ميكند و روي آنها مانور ميدهد ولي اگر بازار بخواهد روي صنعتي كه با هزاران مشكل مواجه است، اقبال نشان دهد و نسبت به پتروشيمي و معدني بياعتماد باشد، در آن هنگام ميتوانيم بگوييم بازار به دنبال حبابسازي است همچنين در حال حاضر ميبينيم با كاهش قيمت جهاني روي قيمت سهام معدني رو به افت است.از سوي ديگر، با كاهش قيمت نفت، سهام پتروشيمي نيز در حال كاهش است. پس نتيجه ميگيريم اين رفتار بازار، كاملاً منطقي است و حبابسازي نيست.»ا
اين كارشناس بازار سرمايه در ادامه اظهار كرد: «شايد مشكل اصلي بازار، كوچك بودن شركتهاست كه نميتواند به نياز بازار جواب دهد. بهعنوان مثال اگر قيمت جهاني قند افزايش يابد و سهامداران نسبت به خريد سهام صنعت قند تمايل نشان دهند، با توجه به كوچك بودن صنايع قند در بورس ما، حركت چند سرمايهگذار بزرگ به طرف اين صنعت ميتواند در كوتاهمدت رشد سريعي را در اين صنعت حاكم كند كه شايد بتوان اين حالت را حباب ناميد. پس در اين شرايط نيز ميبينيم مشكل از بازار ما نيست، بلكه مسالهء اصلي مربوط به بورس ماست كه مشتمل بر شركتهايي كوچك است.»ا
وي در پايان نتيجهگيري كرد: «با توجه به مقدمهاي كه در مورد شاخص گفتم، دربارهء تصميمگيري در شرايط مثبت و منفي بازار بحث نميكنم، اما يك بحث علمي در علوم مالي وجود دارد. مثلاً اگر بازار مثبت باشد، سرمايهاي بزرگتر مورد اقبال قرار ميگيرد ولي هنگامي كه بازار امن نيست، سرمايهاي كه در بازار امن به چشم نميآيد، در اين حالت وارد بازار ميشود. تعبير علمي اين جمله اين است كه در بازار مثبت، سهام با ضريب بتاي مثبت مورد اقبال قرار ميگيرد و در بازارهايي با شاخص منفي، سهامي با بتاي منفي مورد اقبال قرار ميگيرند. اما شايد فعال بازار اصلاً نداند بتا چيست ولي به طور اتوماتيك و ناخواسته سراغ آن ميرود.
در حقيقت سهامي كه روند حركتيشان معكوس روند شاخص است، ضريب بتاي منفي دارند و در بازار مورد اقبال قرار ميگيرند و سودي را نيز عايد سرمايهگذاران ميكنند. مشخصات اينها عبارتند از: «داشتن سهامدار عمدهاي كه قصد حمايت از آنها را دارد و يا شركتهايي كوچك هستند كه در زمان رونق بازار به دليل مورد اقبال بودن شركتهاي بزرگ، به آنها توجهي نشد. اما رشد شاخص طي شش ماه گذشته نسبتاً خوب بوده است ولي ميتواند از اين هم بهتر باشد. در كل به عقيدهء من حجم معاملات بسيار مهمتر از شاخص است و ميتواند نمايانگر وضع واقعي بازار باشد. يكي از راههاي افزايش حجم معاملات، فراهم كردن زمينههايي براي مبادلات سريع است. اگر حجم معاملات ما به گونهاي باشد كه من بتوانم امروز سهمي را بخرم و همين امروز مجدداً به فروش برسانم به بازاري پررونق ميرسيم و اين همان بالا بودن حجم معاملات است ولي امروز متاسفانه حجم معاملات ما بسيار پايين است.»ا