راه بقا دربورس

در این سایت با نگاهی بنیادی به بازار سرمایه ایران به بررسی مباحث پایه ای در کنار نمونه هایی عملی بررسی های فاندامنتالی شرکتهامی پردازیم ، اميدوارم كه دوستان بنده را از نظرات خودشان محروم نكنند

Wednesday

‌بورس فعلي يك بازار مصنوعي است

گفت‌وگوي اقتصاد ايران با سيدمحمدعلي شهدايي، عضو انجمن حسابداران خبره ايران



اقتصاد ايران: آقاي شهدايي، شرايط فعلي بازار سهام كشور را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
بورس كشورمان اندك اندك به سمت حرفه‌اي شدن حركت مي‌كند، هر چند با حرفه‌اي شدن به معناي واقعي، فاصله زيادي داريم. ولي به هر حال، حركت به سمت حرفه‌اي شدن در حال انجام است، اگر چه اين حركت سازمان‌دهي شده نبوده و كاملا خودجوش مي‌باشد. دليل اين امر ضرر و زيان‌هاي سال‌هاي 83 و 84 سهامداران است كه موجب شد تا سهامداران غيرحرفه‌اي از بازار خارج شوند و يا به صورت جزيي و خُرد در بازار به فعاليت بپردازند. بدين ترتيب، جمع حرفه‌اي‌ها باقي ماند و براي زنده ماندن در ميان اين گروه، بايد منطقي و با تحليل علمي و حساب شده عمل كرد. در سال 82 سهامداران با خريد هر سهمي سود كسب مي‌كردند، اما هم‌اكنون اگر سهامداري مرتكب اشتباه در خريد و فروش شود، ‌شايد فرصت اشتباه دوم را پيدا نكند و به شخصه معتقدم، در بورس حتي يك اشتباه هم خيلي زياد است. ‌ البته بايد متذكر شد كه ساز و كار بازار به همراه رشد حرفه‌اي سهامداران، حركت نكرده است. براي مثال، هنوز ابزار مشتقه در بازار سهام كشور ما جا نيفتاده و سرعت معاملات كه گردش بازار را بالا مي‌برد، اندك است و با معامله لحظه‌اي فاصله زيادي داريم. به علاوه، اگر چنانچه نرخ بازده بدون ريسك را 15 درصد در نظر بگيريم، نسبت رواني بازار (نسبت قيمت به درآمد بدون رشد بازار) در حدود 7 محاسبه مي‌شود. اين در حالي است كه هم اكنون ميانگين ( نسبت قيمت به عايدي سهام) بازار در حدود 5 مي‌باشد و اين اختلاف نشان‌دهنده فضا و جاي رشد بازار است.


اقتصاد ايران: چرا شاخص از ابتداي سال جاري تا كنون رشد قابل توجهي را تجربه نكرده و همواره با نوسان همراه بوده است؟
اين امر شايد بدين علت باشد كه فعالان و سرمايه‌گذاران بازار هنوز اعتماد مناسبي به بورس پيدا نكرده‌اند. هم‌اكنون ميزان نقدينگي كشور يك ميليون ميليارد ريال است كه اگر راهكار مناسب و مطمئني براي سرمايه‌گذاري اين ميزان نقدينگي پيدا نشود، عليرغم وجود پتانسيل‌هاي بسيار، نقدينگي‌ها به سمت اقتصاد زيرزميني يا دلالي حركت مي‌كنند. بازار سرمايه كشور ما حتي با ساز و كار فعلي و پتانسيل‌هاي موجود نيز جاي توسعه و جذب سرمايه‌هاي جديد و سرگردان را دارد.


اقتصاد ايران: تعيين درصد نوسان و حجم مبنا تا چه حدي بر روند معاملات بازار تأثيرگذار است؟
بايد ديد حجم مبنا به چه منظوري لحاظ شده است. در بورس‌هاي پيشرفته، عرضه و تقاضا به اندازه كافي وجود داشته و به ندرت سهمي پيدا مي‌شود كه خريدار يا فروشنده‌اي نداشته باشد. اما در بورس كشور ما، سهام با صف خريد و فروش مواجه‌ هستند. در اين شرايط، چنانچه سهمي از يك شركت با سرمايه پنج هزار ميليارد ريال با صف فروش همراه شود، اما حجم معامله آن صفر باشد و فردي تنها 500 سهم 400 توماني اين شركت را روي دو درصد منفي خريداري كند، توانسته است دو درصد ارزش بازار آن شركت را كاهش دهد. براي حل اين مشكل، وجود حجم مبنا مطرح شد و به دنبال آن مقرر گرديد همه شركت‌ها داراي 20 درصد سهام شناور آزاد باشند، هر چند ميزان سهام شناور آزاد شركت‌ها عملي نشد. حد نوسان نيز در بازاري كه كارا نبوده و اطلاعات به صورت شفاف و صحيح حركت نمي‌كند، به ضرر گروه عظيمي است كه مي‌خواهند جذب بازار شوند، در حالي كه در نهايت، حرفه‌اي‌ها برنده اين بازي هستند. ‌ به طور كلي، مي‌توان گفت كه حجم مبنا جلوي سفته‌بازي را گرفته است. با توجه به اين كه قرار است فرهنگ سهامداري را تقويت كنيم، بايد حجم مبنا و حد نوسان را مورد بازبيني قرار دهيم. دامنه نوسان بايد متأثر از حجم معاملات بوده و به ازاي هر حجم مبنا، يك دامنه نوسان در نظر گرفته شود و اگر چنانچه يك سهم با صف خريد يا فروش قفل شد، دامنه نوسان آن آزاد گذاشته شود. اما هم اكنون به دليل اين كه مي‌خواهند امنيت ايجاد كرده و شاخص را حفظ كنند تا سيگنال مثبت به سرمايه‌گذاران بدهد، اين اقدامات انجام نشده و بازار به يك بازار مصنوعي تبديل شده است

در نهايت، مي‌توان گفت ذات حجم مبنا و حد نوسان با توجه به موقعيت بازار كشور ما كه كارايي ضعيفي دارد، الزامي است، ولي بايد مورد بازبيني قرار گرفته و برخي آيين‌نامه‌هاي اجرايي كه در گذشته اجرا مي‌شدند، دوباره مورد توجه قرار گيرند. اقتصاد ايران: ارزيابي شما در مورد توزيع سهام عدالت چيست؟ تجربه كشورهاي روسيه، مجارستان و اروپاي شرقي نشان داده كه توزيع سهام عدالت موفق نبوده و رانت‌هاي زيادي را براي سودجويان به وجود مي‌آورد. البته سهام عدالت به منظور حل مشكلات مالي گروهايي از جامعه توزيع مي‌شود، ولي اين سؤال مطرح است كه مشكل مالي افراد، مشكل پس‌انداز است يا مشكل مخارج روزانه؟ اگر مشكل مالي افراد خرج يوميه است، توزيع سهام عدالت با اين هدف نمي‌تواند در كوتاه‌مدت مشكل اين افراد را حل كند. به علاوه، مشمولان سهام عدالت اطلاع درستي از فرهنگ سهامداري ندارند. براي مثال، يكي از مشمولان در نظر داشت با پول سهام عدالت، اطراف زمين خود را حصار بكشد. سهامداري كه اطلاعي از شرايط كلي بازار ندارد، نمي‌تواند در تصميمات هيأت مديره تأثير بگذارد
از سوي ديگر، با توزيع سهام عدالت به شكل فعلي، دولت به شكل تعاوني تغيير چهره مي‌دهد. اين در حالي است كه جدي شدن بحث خصوصي‌سازي و اهميت آن، به دليل افزايش شديد حجم دولت بوده است، در حالي كه با اين شرايط، سهام عدالت نمي‌تواند مشكل كوچك كردن دولت و كاهش تصدي‌گري آن را حل كند. به علاوه، با توجه به تنوع بسيار گسترده شركت‌هاي بورسي، اين سؤال مطرح مي‌شود كه آيا بازدهي تك تك شركت‌هايي كه سهامشان به عنوان سهام عدالت توزيع مي‌شود، برابر است يا خير؟ در عين حال، اگر سهام عدالت به صورت پرتفوي در اختيار مشمولان قرار بگيرد، سبد كاملي نخواهد بود. همچنين به دليل توزيع تدريجي سهام عدالت، انتفاع شخصي كه امروز سهام را دريافت مي‌كند، با شخصي كه در دو سال آينده سهامدار مي‌شود، برابر و يكسان نخواهد بود. بايد توجه داشت كه به اين دليل در هدفمندسازي يارانه‌ها موفق عمل نكرده‌ايم كه قشر آسيب‌پذير را به درستي تشخيص نداده‌ايم. بنابراين در اين زمينه بايد دقت خاصي داشته باشيم. ‌ اقتصاد ايران: چشم‌انداز بورس كشور را چگونه مي‌بينيد؟بايد ديد كه آيا دولت مي‌تواند با اين وضعيت پيش برود، يا خير؟ ‌سال 57 جمعيت كشور در حدود 38 ميليون و كل نيروي انساني دولت حدود 500 هزار نفر بود. اما امروز جمعيت ايران به 70 ميليون نفر و پيكره دولت به حدود 5/2 ميليون نفر رسيده است. اين امر بيانگر آن است كه جمعيت كشور دو برابر، اما حجم دولت پنج برابر شده است. تاريخ اقتصادي ثابت كرده كه دولت تاجر خوبي نبوده و نمي‌تواند از منابعي كه در اختيار دارد، استفاده مناسبي داشته باشد. بنابراين دولت بايد خود را كوچك كند و بهترين شيوه كوچك‌سازي، واگذاري سهام دولت و شركت‌هاي دولتي از طريق بورس است، زيرا بورس تنها بازار متشكل مالي است. البته شايد با وضعيت موجود، واگذاري سهام دولتي به خوبي انجام نگيرد. اما دولت مي‌تواند با برنامه‌هاي مناسبي ابتدا بورس را رونق داده و به جذب سرمايه‌گذاران جديد اقدام كند. سپس از طريق بورس، سهام و مالكيت بنگاه‌هاي دولتي را به بخش خصوصي واگذار نمايد. در اين صورت، دولت قادر است اهداف اصل 44 را هم به خوبي محقق سازد. بنده به طور كلي، آينده خوبي براي بورس كشور متصور هستم و اميدوارم نخستين جرقه‌هاي رشد بورس را از ابتداي سال 86 شاهد باشيم

‌ اقتصاد ايران: متشكريم

http://www.iraneconomics.net/

Monday

غربت تنهايي

نميدونم چرا وقتي اين عكس رو ديدم به اين فكر افتادم كه آيا قبل از دهه ششم هجري هم كربلا اينطور در بند بود ؟ يا اينكه اين حصارها هم براي تنهايي حسين كشيده شده تا كسي آرامشش رو بر هم نزنه ؟


بیاد سهراب که می گفت
به سراغ من اگر می آیی
نرم آهسته بیا
تا مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
ایام شرمساری آهن سرد از گرمای خون خدا بر تمام حسرت داران این ایام که نمیتوانند درسهای این روزها را به خاطر حقیر بسپارند تسلیت باد
یاثارالله وابن ثاره

Saturday

تابوي شاخص كل در بازار

روزنامه سرمايه
بهروز شهدايي، يكي از كارشناسان بازار سرمايه در مورد روند شاخص از ابتداي تابستان تا اول دي‌ماه و صوري يا واقعي بودن آن به خبرنگار «سرمايه» گفت: «در بازار كنوني شاخص براي معامله‌گران در حال تبديل شدن به يك تابو يا خط قرمز است، كه اگر شاخص منفي است يعني وضع بازار ما خراب است البته من قصد تكذيب اين مطلب را ندارم ولي مي‌توانيم به شكل ديگري به قضيه نگاه كنيم شاخص مي‌تواند بيانگر مكنونات دروني اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و يا هر چيز ديگري كه در جامعه موجود است باشد، اما اين موضوع امري كلي است حقيقت امر اين است كه ابتدا بايد ببينيم شاخص ما شموليت لازم را دارد يا نه. اگر قرار باشد شاخص بازار فراگيري لازم را نداشته باشد، پس نوسانات آن نمي‌تواند بيانگر وضعيت موجود يك جامعه باشد. شاخص كنوني ما به اندازهء كافي فراگير نيست به اين دليل كه تمامي صنايع و رشته‌هاي كاري و خدماتي در شاخص ما تاثير ندارند. ما صنايع و حرفه‌هاي زيادي را داريم كه در بازار نيستند. به عنوان مثال صنعت بيمه در شاخص بورس بي‌تاثير است. پس نوسانات شاخص نمي‌تواند بيانگر مكنونات دروني جامعهء ما باشد.»ا
وي سپس ادامه داد: «مسالهء قابل بيان ديگر اين است كه اولاً شاخص ما درصد كمي از توليد ناخالص ملي را به عهده دارد. همچنين محاسبهء شاخص‌ها در كشورهاي مختلف با هم تفاوت دارد، پس نمي‌تواند پارامتري قطعي باشد. از سوي ديگر شركت‌هاي موجود در بازار سهام شناور متناسبي ندارند كه بتوانند نوسانات شاخص را تعريف كنند بلكه وزن آن‌ها تاثيرگذار است.ضمناً نبايد فراموش كرد كه خيلي از شركت‌هاي فعال در بورس مالكيت درون‌گروهي دارند به همين دلايل و هزاران دليل ديگر شاخص‌ ما نمي‌توانند بيانگر وضعيت واقعي اقتصاد باشند.»ا
وي سپس خاطرنشان كرد: «در نتيجه مي‌توانيم بگوييم حتي در وضعيت‌هايي كه بازار روند نزولي دارد، مي‌توان سود كسب كرد پس هميشه شرايط به دست آوردن سود وجود دارد، اما مساله‌اي كه بسيار حايز اهميت است و بايد از آن ترسيد افت يا رشد شاخص نيست، بلكه حجم معاملات است ممكن است شاخص نزولي باشد اما حجم معاملات به گونه‌اي است كه روان بودن معاملات بازار را حفظ مي‌كند و مي‌توانيم سهم قديمي را بفروشيم و سهم جديدي را بخريم. در اين صورت شاخص نمي‌تواند بر تصميم فعالان بازار سرمايه اثرگذار باشد.ا
در تمام كشورهاي دنيا شاخص در حال نوسان است. به عنوان مثال در بازار نيويورك به غير از سال 1929 هيچ‌گاه شرايط پر از ريسكي را نداشتيم. زيرا در آن موقعيت نقدشوندگي سهام با خطر مواجه شده بود. فعالان بازار تصميم به فروش سهام خود گرفته بودند ولي كسي حاضر به خريد نبود. پس در كل تغيير شاخص به تنهايي نمي‌تواند بيانگر شرايط خاصي باشد اما تغيير نقدينگي بازار مي‌تواند به عنوان زنگ خطري مطرح شود.»ا
وي در پاسخ به اين سوال خبرنگار ما كه «آيا دو صنعت پتروشيمي و معدني منجر به اين رشد شده‌اند؟»
وي در پاسخ به اين سوال خبرنگار ما كه «آيا دو صنعت پتروشيمي و معدني منجر به اين رشد شده‌اند؟»ابراز كرد: «اين كاملاً منطقي است كه در بازار يك،دو يا چند صنعت پيش‌رو داشته باشيم. به عنوان مثال وقتي مي‌خواهيم وارد بازار شويم و سهامي را بخريم هميشه در جهت آب حركت مي‌كنيم منطق حكم مي‌كند سهامي را بخريم كه در حال سودآوري است»ا
در بازار كنوني ما وقتي متانول و قيمت نفت در حال رشد است و نفت با هزينهء بسيار پاييني به پتروشيمي عرضه مي‌شود، افزايش قيمت پتروشيمي منطقي است. هنگامي كه قيمت روي افزايش مي‌يابد افزايش قيمت سهام آن منطقي است. پس كار بازار درست است دو يا چند صنعت را انتخاب مي‌كند و روي آن‌ها مانور مي‌دهد ولي اگر بازار بخواهد روي صنعتي كه با هزاران مشكل مواجه است، اقبال نشان دهد و نسبت به پتروشيمي و معدني بي‌اعتماد باشد، در آن هنگام مي‌توانيم بگوييم بازار به دنبال حباب‌سازي است همچنين در حال حاضر مي‌بينيم با كاهش قيمت جهاني روي قيمت سهام معدني رو ‌به افت است.از سوي ديگر، با كاهش قيمت نفت، سهام پتروشيمي نيز در حال كاهش است. پس نتيجه ‌مي‌گيريم اين رفتار بازار، كاملاً منطقي است و حباب‌سازي نيست.»ا
اين كارشناس بازار سرمايه در ادامه اظهار كرد: «شايد مشكل اصلي بازار، كوچك بودن شركت‌هاست كه نمي‌تواند به نياز بازار جواب دهد. به‌عنوان مثال اگر قيمت جهاني قند افزايش يابد و سهام‌داران نسبت به خريد سهام صنعت قند تمايل نشان دهند، با توجه به كوچك بودن صنايع قند در بورس ما، حركت چند سرمايه‌گذار بزرگ به طرف اين صنعت مي‌تواند در كوتاه‌مدت رشد سريعي را در اين صنعت حاكم كند كه شايد بتوان اين حالت را حباب ناميد. پس در اين شرايط نيز مي‌بينيم مشكل از بازار ما نيست، بلكه مسالهء اصلي مربوط به بورس ماست كه مشتمل بر شركت‌هايي كوچك است.»ا
وي در پايان نتيجه‌گيري كرد: «با توجه به مقدمه‌اي كه در مورد شاخص گفتم، دربارهء تصميم‌گيري در شرايط مثبت و منفي بازار بحث نمي‌كنم، اما يك بحث علمي در علوم مالي وجود دارد. مثلاً اگر بازار مثبت باشد، سرمايه‌اي بزرگ‌تر مورد اقبال قرار مي‌گيرد ولي هنگامي كه بازار امن نيست، سرمايه‌اي كه در بازار امن به چشم نمي‌آيد، در اين حالت وارد بازار مي‌شود. تعبير علمي اين جمله اين است كه در بازار مثبت، سهام با ضريب بتاي مثبت مورد اقبال قرار مي‌گيرد و در بازارهايي با شاخص منفي، سهامي با بتاي منفي مورد اقبال قرار مي‌گيرند. اما شايد فعال بازار اصلاً نداند بتا چيست ولي به طور اتوماتيك و ناخواسته سراغ آن مي‌رود.
در حقيقت سهامي كه روند حركتي‌شان معكوس روند شاخص است، ضريب بتاي منفي دارند و در بازار مورد اقبال قرار مي‌گيرند و سودي را نيز عايد سرمايه‌گذاران مي‌كنند. مشخصات اين‌ها عبارتند از: «داشتن سهام‌دار عمده‌اي كه قصد حمايت از آن‌ها را دارد و يا شركت‌هايي كوچك هستند كه در زمان رونق بازار به دليل مورد اقبال بودن شركت‌هاي بزرگ، به آن‌ها توجهي نشد. اما رشد شاخص طي شش ماه گذشته نسبتاً خوب بوده است ولي مي‌تواند از اين هم بهتر باشد. در كل به عقيدهء من حجم معاملات بسيار مهم‌تر از شاخص است و مي‌تواند نمايانگر وضع واقعي بازار باشد. يكي از راه‌هاي افزايش حجم معاملات، فراهم كردن زمينه‌هايي براي مبادلات سريع است. اگر حجم معاملات ما به گونه‌اي باشد كه من بتوانم امروز سهمي را بخرم و همين امروز مجدداً به فروش برسانم به بازاري پررونق مي‌رسيم و اين همان بالا بودن حجم معاملات است ولي امروز متاسفانه حجم معاملات ما بسيار پايين است.»ا

Sunday

صنايع ملي مس ايران

امروز جلسه توجيهي اين شركت برگزار شد گرچه به نظرم شركت خوبي اومد ولي تا دلتون بخواد ابهام زيادي توي اطلاع رساني شون بود
  1. دارايي هاي شركت در سال 82 تجديد ارزيابي شده پس تقريبا دارايي نهفته اي نداره و ان اي وي اون بر اساس صورتهاي مالي 29/12/84 و با توجه به افزايش سرمايه حدود 210 تومن خواهد بود
  2. توضيح شفافي در مورد مالكيت معادن در اختيار اين شركت داده نشده و بر اساس اميد نامه شون پروانه بهره برداري شركت از اين معادن نيز در تاريخ 1/9/83 تموم شده و وضعيت تجديد اون نيومده
  3. خيلي از بخشها البته بعضا مهم هم نبود رو تحت عنوان "معاقبا اعلام خواهدشد" يه مقدار نا خوش آيند بود مثلا وضعيت نيروي انساني ،مساحت وزيربناي معادن مس سرچشمه و سونگون و فرايند توليد در شركت ظرفيت حقيقي بعد از اجراي طرح هاي توسعه فاز يك ودو دربرخي از موارد... تا مدرك تحصيلي غلمعلي كياني عضو هيئت مديره
  4. عدم دقت درتهيه اميد نامه شركت به نظر خيلي عجولانه مي آد مثلا در برنامه هاي آتي و در ذيل طرح توسعه فاز اول حداقل سه تا از پروژه ها به بهره برداري رسيده و ديگه جزء برنامه هاي اتي نيست ولي تو برنامه هاي آتي اومده و به نظر ميرسه كه شايد هدف خاصي رو دنبال ميكنن اگر نگيم كه تا اين حد ممكنه شركت با اين عظمت دچار چنين اشتباهات فاحشي بشه
  5. موضوع ديگه اي كه ميتونست ماهيت بسياري از برنامه هاي شركت رو موجه كنه اينه كه طبعا بسياري از اين طرح ها يا منجر به افزايش توليد ميشه و يا كاهش بهاي تمام شده ولي هيچ اشاره واضحي به اون نشده و اين در حالي است كه وقتي يه شركت برنامه هاي خودش رو بر اساس برنامه چهارم توسعه مينويسه اطلاعات در خصوص چشم انداز آتي ميتونه جزء حداقل ها باشه كه سهامدار بايد نسبت به اون اطلاعات كافي داشته باشه

در مجموع بايد گفت كه بر اساس اطلاعات ناقص ارائه شده اين شركت داراي پتانسيلهاي ارزشمندي به شرح ذيل ميتونه باشه

  1. در توليد واقعي اين شركت در طول سالهاي 82 تا 85 به استثناء مفتول ،اسلب و بيلت كه با كاهش مواجه بوده در كليه موارد رشد قابل قبولي رو پشت سر گذاشته به نحوي كه مثلا كنستانتره مس اين شركت از 384930 تن در سال 82 به 539696 در سال 84 و بر اساس بودجه انتظار ميره كه به مرز 650000 تن برسه
  2. اختلاف نسبتا ناچيز نرخ درفروش داخل و خارجي كه مثلا در مس كاتد حدود 9 درصده و البته اينكه حدود 52% توليدات اون به خارج صادر ميشه كه با توجه به اختلاف نرخ پايين شايد فروش داخلي اون بتونه سود آور تر حتي باشه و حداقل اينه كه ريسك نوسانات ارز روي اون تاثير كمتري رو خواهد گذاشت
  3. نرخ رشد سود اين شركت با توجه به سرمايه تعديلي حدود 2.06هست كه خيلي بالا و بسيار ارزشمنده
تو جمعبندي كلي بايد گفت كه
پيشبيني سال 85 اين شركت ظاهرا بر مبناي مس 6500 دلاري تعديل شده كه ظاهرا خوشبينانه هست و بسياري از طرحهاي توسعه اين شركت در سالهاي بعد از 86 به ثمر ميرسه در نتيجه خيلي نبايد رو جهش فوق العاده اي براي سود سال 86 اين شركت حساب كرد پس احتمالا مانور اين شركت تو سال بعد روي كاهش بهاي تمام شده و يا تغييرات نرخ جهاني مس بايد باشه در نتيجه اگر در حالتي توام با خساست احتمال رشد اين شركت رو در سال بعد صفر در نظر بگيريم ميتونيم به قيمتي بين 4500تا 5500 ريال ميرسيم اما اگر بتونه رشد سال بعدش رو با روند سه ساله اش محقق كنه اونوقت به قيمتي بيش از 10446 خواهيم رسيد
به نظر من با توجه به صحبتهايي كه مديران اين شركت تو جلسه امروز ميكردن شايد نظرشون چيزي بيشتر از قيمت برآوردي من باشه اما در هر صورت حتي با عرضه 5درصد اين شركت تو بازار نياز به 1906ميليارد ريال نقدينگيه كه با توجه به حجم معاملات امروزه روز بازار يه كم زياده كه در نتيجه احتمالا منجر به گين سريعي براي خريداران نميشه در نتيجه بايد احتياط كرد كه يه وقت از ترس مرگ خودكشي نكنيد خريدها و قيمتهاي افراطي تايد واتر رو كه از ياد نبردين پس با احتياط برين براي خريد چون از نظر من خريد اين سهم تو قيمتهاي معقول و با ديد بلند مدت ميتونه ارزشمند باشه و مطمئن باشيد كه قيمت معقول الزاما مترادف با ارزشگذاري من نيست بلكه مترادف ارزش گذاري شماست .

Wednesday

هر ايراني ماهانه 25 هزار تومان يارانه نقدي دريافت مي‌كند

وزير رفاه در گفت‌وگو با فارس:
هر ايراني ماهانه 25 هزار تومان يارانه نقدي دريافت مي‌كند
خبرگزاري فارس: وزير رفاه و تأمين اجتماعي درباره هدفمند كردن يارانه‌ها گفت: در مرحله اول يارانه‌ها بايد به صورت نقدي پرداخت شود يعني به هر ايراني ماهانه تقريباً 25 هزار تومان پرداخت شود.

عبدالرضا مصري در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي فارس افزود: هدفمند كردن يارانه‌ها در دو روش قابل تعريف است كه يك روش اين است كه يارانه‌ها به جاي اين كه به اقشار خاصي از جامعه كه عموماً توانمندان جامعه هستند تعلق گيرد به اقشار ضعيف جامعه پرداخت شود. وي ادامه داد: به طول مثال در حال حاضر كسي كه داراي خودرو است و روزانه 10 ليتر بنزين مصرف مي كند به صورت غيرمستقيم روزانه 4هزار تومان يارانه مصرف مي كند در حالي كه كسي كه خودرويي ندارد از اين سهم يارانه ها محروم است. وزير رفاه و تأمين اجتماعي تصريح كرد: پيشنهاد بنده روش دوم است كه در آن يارانه ها به صورت نقدي پرداخت شود يعني هر چقدر كه پول يارانه داده مي شود محاسبه شده و تمام يارانه ها قطع شود و در ماه به هر ايراني تقريبا 25هزار تومان يارانه تعلق گيرد. مصري درباره اينكه پرداخت نقدي يارانه ها به تمام اقشار جامعه مساوي خواهد بود گفت: هيچ فرقي نمي كند در حال حاضر پولدارها از 500 هزار تومان يارانه بهره مي برند و اينكه نقدي به آنها 25هزارتومان پرداخت شود بهتر است. وي با تصريح بر اينكه بهترين عدالت در برقراري مساوات است، ادامه داد: اين 25هزار تومان را هر فردي از هر قشري مي تواند به گونه‌اي مصرف كند. كسي با آن بنزين خودرو‌‌ خود را تأمين مي كند و كسي با آن كفش مي‌خرد.
خداييش بد نيست اين سوالها رو بصورت تلنگر بشنويم شايد كارشناساني كه اين پيشنهاد رو به وزير محترم كردند گوششون زنگ بزنه
سوال اول - تقسيم 25هزارتومان در ماه به هر ايراني به معني تبديل 2ميليارد دلار به ريال است چون اگر اشتباه نكنم بسياري از سوبسيد ها منشاء دلاري دارند كه يقينا سوخت يكي از اونها است و حالا اگر قرار باشه اين پول بصورت ريال به مردم داده بشه پس بايد اين پول چنج بشه و اينكه آيا در اين صورت پول ملي يه جورايي ضعيف نميشه ؟ ووو
سوال دوم -آيا اين روند كه به معني تزريق 17500 ميليارد ريال قدرت خريد قابل انتخاب هست موجب رشد قيمتها نميشه اگه اسمش رو نخواهيم تورم بزاريم !!ووو
سوال سوم - اينكه در مباحث اقتصادي الزاما عدالت به معني مساوات نيست چرا كه يكي از مشخصه هاي اقتصاد سالم عدم مساوات در برخي از موارد است مثلا اينكه از پولدارها ماليات تصاعدي بگيريم و براي خدمات اجتماعي و زير ساختي استفاده كنيم تا همه استفاده كنند و اين به معني اين است كه پولدارترها بايد هزينه خدمات به كم پول ها رو بپردازن و يا اينكه تسهيم به مساوي درآمد در يك جامعه سطح پس انداز و سرمايه گذاري رو كاهش ميده و اقتصاد رو از مسير پويايي خصوصي منحرف ميكنه وووو پس ميبينيم كه الزامي براي اين موضوع وجود نداره
سوال چهارم - مگر غير از اينه كه يكي از وظايف وزارت رفاه شناخت طبقه آسيب پذيره آيا شما به عنوان متولي اين امر هنوز موفق به شناسايي اين گروه نشديد ؟ اگر اينطور است پس بر چه مبناي محاسباتي قراره سهام عدالت به اقشار آسيب پذير داده بشه ؟ اگر هم كه موفق به شناسايي اين گروه شديد كه خوب چه دليلي داره كه بخواهيم همه رو با يك چشم نگاه كنيم اون 500 هزارتومن كه پولدار جماعت از سوبسيد داره ميخوره بگيرين و بدين به اون بدبخت
القصه اينكه فكر كنم يه جاي اين طرح كارشناسي ميلنگه البته تا كارشناسان وزارت محترم رفاه چه نظري داشته باشن ؟

Monday

بنزين و اصل چهل وچهار!

به نظر من اقتصاد دولتي حتي تو بهترين حالتش هم اول خودش رو ميبينه بعد بخش خصوصي رو خيلي با اصل چهل چهار ذوق كرده بوديم چراش رو نميدونم شايد واصه اين بود كه دوست داشتم و يا بهتر بگم دوست داشتيم اجرا بشه به عبارتي نيمه پر ليوان براي ما جذابيت داشت ولي نميدونم چرا يواش يواش دارم از اجراي اصل 44 نا اميد ميشم !
واصه چي ؟
شايد براي اينكه اگر قراره اقتصاد به سمت خصوصي شدن پيش بره بايد زمينه هاي اينكار فراهم بشه كه حداقل اون اينه كه خودش بتونه قيمت واقعي خودش رو تعيين كنه اين درحاليه كه مثلا:
  • صنعت بانكداري خصوصي بايد دولت براش تعيين نرخ كنه
  • سيمان كه سالهاست وعده آزاد سازي قيمتش ديگه يه شوخي بي مزه شده
  • دارو هم كه با اين طرح ژنريك برند و سطح هزينه تحقيقات توي اين صنعت كمتر از شوخي نيست
  • صنعت ليزينگ هم وضعيتي بهتر از بانكها نداره
  • خودرو هم كه اخيرا يه چيزايي مصوب شده كه بايد قيمت گذاري رو نظارت كنه ! بله خودرويي كه همين الان هم يه صنعت مرده هست و خيلي از توليداتش داره با ضرر به فروش ميرسه

الباقي صنايع هم يه جورايي همين وضعيت رو دارن

حالا جالب اينجاست كه بنزين به عنوان يك حامل انرژي قراري سهميه بندي بشه و بالطبع اونطور كه در سنوات قبل هم شاهدش بوديم موجبات بالارفتن هزينه خدمات رو فراهم ميكنه كه تاثير بلاواسطه اي بر هزينه توليد خواهد داشت پس بايد انتظار داشته باشيم كه شركتهاي مشمول قيمت گذاري كه تقريبا شامل همه شركتهاي بزرگ ميشه بايد حاشيه سودشون كمتر بشه وووووو

اما اين يك بوم دو هوا هم يه جورايي جالبه دولت چون خودش بزرگترين مصرف كننده بسياري از توليداته اعم از دارو و سيمان و اينكه خودش هم بدهكار ترين بدهكار به سيستم بانكيه در نتيجه با كنترل قيمت گذاري يه جورايي داره به خودش نون قرض ميده و از طرف ديگه چون خودش پرداخت كننده سوبسيد به حاملهاي انرژيه با سعي در محدود كردن مصرف و احتمالا فروش با قيمت حداقل تمام شده باز هم يه جورايي داره به خودش نون قرض ميده به عبارتي تو اين بازي برنده-بازنده اين بخش خصوصي نيست كه برنده ميشه والخ

حالا بريم سر مورد دوم : تازه قرار بر اين شده بود كه اگر در يك رشته اي بخش خصوصي توانمند فعال بود نبايد بخشهاي دولتي وشبه دولتي توش وارد عمل بشن اگه اينطوره يكي نيست بگه كه چرا اپراتور اول كه بخش دولتيه علي رغم حضور تاليا و ايرانسل قراره باز دوباره خودش رو با ثبت نام جديد موبايل توسعه بده ؟ ....اينجوري فكر ميكنيد با وجود رقيب قدرتمندي مثل دولت بخش خصوصي ميتونه جرات رقابت رو حتي به مخيله خودش راه بده ؟

حالا بريم سر مورد سوم : بر اساس مصوبات مربوط به اصل 44 قرار بر اين بوده كه عمليات خصوصي سازي از طريق بورس انجام بشه اما مدت نسبتا طولاني هست كه شاهد ركود در وضعيت بازار هستيم و تقريبا كمتر فعال جديد و يا سرمايه جديدي رو ميبينيم كه به بورس وارد بشه كاري به ريشه هاش نداريم ولي سوال اينجاست كه اگر سرمايه جديد وارد نشه اين همه سرمايه گذاري جديدي رو كه اصل 44 بهش احتياج داره از كجا بايد بياد ؟

القصه اينكه به نظر من نگاه همه جانبه اي براي اجرايي شدن اصل 44 وجود نداره و همين موضوع منو آزار ميده كه مبادا اصل 44 هم اجرا نشده شكست بخوره كه در اين صورت شايد اين تير خلاصي باشه به نيم نگاهي به رشد و تقويت بخش خصوصي در كشور

Sunday

درد دلي با خودم

حوصله مون از دست اين بازار سر رفت
بازار بورس هم شده عينهو يه بچه سر راهي هر روز يه ساز جديدي توش داره كوك ميشه ببين چقدر آش شور شده كه بيمه سهامش رو به يه حقوقي ديگه بنداز ميكنه البته فردا هم خودش ركب ميخوره . الهي قربون اين حقوقي ها و اون مديران مدبرشون برم كه حتي نميدونن كي بايد سر رفيقاشون رو هم كلاه بزارن من مطمئنم وقتي بيمه سهمش رو بنداز كرد احتمالا كلي هم ذوق كردم كه ديدي چه جوري سهممون رو انداختيم رفت !!
خدا آخر و عاقبت بازاري رو رحم كنه كه 70-80درصد اون دست اين مديران مدبره !!
ما هم كه شديم عينهو چركولك انگار اضافات بازاريم اين مطلب رو زدم تا شايد يادشون بياد كه پدر بيامرزها بخش خصوصي واقعي همين 20-30% كه شما با تدابير غلط تون دارين فراريشون ميدين
بابا اگه فرداي بازار رو ميخواين هواي اين 20-30% رو داشته باشين فقط يادتون باشه نقدينگي از يك ميليون ميليارد ريال بيشتر شده نرخ رشد نقدينگي هم به نرخ بي سابقه 30درصدي رسيده اگه مواظب نباشين همين نرخ تورم 14درصدي هم كه اعلام ميشه -البته گردن اونهايي كه ميگن-چهار روز ديگه ميشه 70درصد ها اونموقع نياين بگين كه مشكلات به ما به ارث رسيده ! امروز به فكرش باشين اگه اين پول از بورس بره فكر ميكنين كجا ميره ؟ نميگم ميره دبي كه البته ميره اگه فرض كنيم از مرز هم خارج نشه به نظر شما ميره تو بالشت ملت يا اينكه راس راسي فكر ميكنين ميره تو بانكهاي دولتي يا حتي خصوصي كه حتي نميتونن نرخ بهره واقعي شون رو بگيرن يا بدن نه به خدا ميره تو دلالي ميره تو اقتصاد زير زميني كه تا به امروزمانع از رشد اقتصادي ما شده كه حتي يه قرون هم تحت عنوان ماليات به دولت نم پس نميدن . حتما حواستون هست كه فروشنده سهام چه سود ببره چه ضرر 0.5% داره ماليات ميده