راه بقا دربورس

در این سایت با نگاهی بنیادی به بازار سرمایه ایران به بررسی مباحث پایه ای در کنار نمونه هایی عملی بررسی های فاندامنتالی شرکتهامی پردازیم ، اميدوارم كه دوستان بنده را از نظرات خودشان محروم نكنند

Thursday

چرا ضرر مي‌کنيم




بهروز شهدايي:واقعا چرا ضرر مي‌کنيم؟ به خاطر بياوريم درد دل يک معلم بازنشسته را که «صدراي» دوهزار توماني را به 100 تومان فروخت يا گلايه دانشجويي که به اميد پولدارشدن «گاز لوله» چهارهزار توماني رو مجبور شد به 300 تومان بفروشد يا سکوت پيرمردي که سرد و گرم بازار را چشيده بود اما هنوز نمي‌دانست که چرا ماشين‌سازي اراک 40 تومان شد؟بسيار مي‌شنويم که بازار سرمايه، بازاري است پر از ريسک که گونه‌هاي آن شايد بيشتر از تعداد گونه‌هاي جانوري شناخته‌شده در سراسر کره آبي باشد! ريسک سيستماتيک، غيرسيستماتيک، مالي، عملياتي، سياسي، منطقه‌اي، خرد کلان واي که سر‌گيجه‌آور است اين همه ريسک. اما واقعا ريسک چيست؟
بگذاريد تا باز هم مروري داشته باشيم به موضوعات آکادميک که خيلي‌ها از آن گريزانند:ريسک بين عموم مترادف با خطر آمده است.
اگرچه نمي‌توان اين مطلب را فاقد وجاهت لازم دانست اما مي‌توان تعريفي جامع و کاربردي‌تر از آن نيز ارائه داد و گفت که ريسک عبارتند از:«دامنه تغييرات يک بازده در طول يک دوره زماني که خارج از ميانگين مي‌باشد و قادر است تا ميزان تحقق انتظارات مارا به چالش بکشد.»براساس اين تعريف ريسک مي‌تواند شامل ضرر يا منفعت در يک فعاليت باشد اما ما هميشه بي‌اختيار با شنيدن واژه ريسک بر خود لرزيديم و هميشه نيمه‌خالي ليوان را ديديم در حالي که ريسک مي‌تواند همراه با منفعت نيز باشد و اين همان نکته گمشده در تصميم‌گيري‌هاي ماست که ريسک به عنوان يک عامل خطر مي‌تواند سر شار از منفعت نيز باشد و چه بسا اين دليل موجب مي‌شود که به‌رغم تمام مخاطرات بازار سرمايه، ما امروز در اين بازار باشيم.
اجازه بدهيد براي تلطيف تعريف ريسک اين بار آن را اينگونه تعريف کنيم که ريسک در واقع همان روز هفته‌اي است که کسي پولش را گم مي‌کند و در همان روز کسي آن را مي‌يابد و چه روز بدي است چهارشنبه براي کسي که پولش را گم کرده.اما هنوز شايد نبود درک صحيح از سطوح ريسک موجب شده تا عده‌اي دانسته يا ندانسته سرمايه‌گذاري در بازار سرمايه را به نوعي قمار تشبيه کنند پس اجازه بدهيد تا با طبقه‌بندي سطوح مختلف آن نگاهي دقيق‌تر به تيپ‌شناسي ريسک داشته باشيم.محافظه‌کاران: اين گروه داراي پايين‌ترين سطح ريسک‌پذيري بوده و ترجيح مي‌دهند تا با خريد اوراق قرضه دولتي يا سپرده‌گذاري در بانک‌هاي دولتي حداقل منفعت را براي خود تضمين كرده و ريسک خود را به سطح صفر نزديک كنند اين گروه هميشه سطح ثابتي از منفعت را نصيب خود خواهند كرد.سهامداران: اين گروه با سرمايه‌گذاري در دارايي‌هاي مالي شناور، سطح بالاتري از ريسک را قبول كرده و به دنبال کسب منافعي بيشتر در قبال ريسکي معقول هستند. دوره سرمايه‌گذاري اين گروه گرچه مي‌تواند دامنه‌هاي زماني کوتاه تا بلندمدت را در برگيرد اما همواره تناسب معني‌دار بين ريسک و بازده مورد انتظار مي‌تواند آنان را از ساير گروه‌هاي سرمايه‌گذاران مالي متمايز كند.سفته‌بازان: اين گروه در سطحي بالاتر از ريسک منطقي بازار قرار مي‌گيرند که به دنبال ماجراجويي و کسب بازده‌هاي بسيار بالاتري از سطح عمومي سرمايه‌گذاري هستند و بايد در گروه سرمايه‌گذاران مالي آنان را افرادي خبره و تيزهوش معرفي كرد، گرچه امروزه رانت‌هاي اطلاعاتي جبران کمبود خبرگي و تيزهوشي را به حد اعلاي خود كرده است!؟ قماربازان: اين گروه در بالاترين سطح ريسک قرار مي‌گيرند. اينان تعريف مشخصي از بازده موردنظر خود ندارند و حضور برايشان کفايت مي‌کند که يقينا با توجه به تعريفي که ما از بازار سرمايه داريم که هدف آن زايش، مانايي و پويايي سرمايه است و مي‌توان در آن با تعقل و تفکر انتظار بازده را در حد معقولي از ريسک تعريف كرد.
بازار سرمايه نمي‌تواند تعريف موجهي براي ايشان باشد چراکه يقينا زيان تنها ارمغان اينان در قبال علم و منطق سرمايه‌گذاري خواهد بود.اکنون شايد بتوانيم به بخشي از اين پرسش که چرا ضرر مي‌کنيم؟ پاسخ دهيم. در گام اول ما بايد بياموزيم که در پروسه سرمايه‌گذاري، «محافظه کار نيستيم» چون گام در بازاري گذاشتيم که در آن ريسک تعريفي دارد که يقينا بيشتر از صفر است.
«ما سفته‌باز نيستيم» چرا که آدرس کوچه‌پس‌کوچه‌هاي رانت را نمي‌شناسيم. «ما قمارباز نيستيم» چراکه براساس قانون برنده‌ـ برنده به دنبال زايش، مانايي و پويايي پس‌اندازهايمان هستيم به اين اميد که اندک اندوخته ما در آينده بخشي از چرخه زندگي ما را تسهيل كند.
در نتيجه بايد بياموزيم که «ما سهامداريم» و اينگونه مي‌توانيم بگوييم که:«ما ضرر مي‌کنيم چون شناخت دقيقي از توان ريسک‌پذيري خود نداريم.»اما اين يگانه دليل نخواهد بود پس اجازه دهيد تا در مجالي ديگر، به ديگر دلايل ضرر در اين بازار بپردازيم که بحث بعدي نگاهي به عامل، بازده مورد انتظار در بازار سرمايه خواهد بود

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

بهروز جان سلام
دوست قديمي هستم - ناهيد - مدت ها است از بورس دورم . اين داستان : قله خريد و دره فروخت .شامل حال من هم ميشه با اين فرق كه 1 - من هنوز هم نفروخته ام _ بي خيالش شدم - شايد روزي ورثه خورد . اگر هم نخورد . سگ خورد . چون تو اين كثافت اقتصادي فقط سگ خوري ميشه . 2- حرفه ام نبود . تفنني بود اونم چه تفنني ‘هم همه وقتم رو گرفت ‘ هم همه پس اندارم و هم كلي بدهكاري موند برام . در هرصورت صرفا خواستم عرض ارادتي كرده باشم . هرچند راجع (چه لغت بدآهنگي ) به نوشته ات هم نظر دارم . باشه برا بعد . فقط اين رو در نظر بگير كه هر تحليلي بدون ديدن كثافت هاي دروني اين اقتصادو حاكميت واين آدمها تحليل كاملي نيست

9:58 AM, July 16, 2007  
Anonymous Anonymous said...

آقاي شهدايي سلام
قسمت بعدي اين نوشته را كجا بخوانيم؟؟
موفقتر باشيد.

6:23 PM, January 15, 2008  
Anonymous Anonymous said...

سلام و درود بر شما
ادامه این مطلب در بخش سود و زیان که بالای همین مطلب نوشته شده وجود داره
اما متاسفانه یا خوشبختانه بعد از اینکه روزنامه هم میهن رو بستن دیگه ما این سبک نوشتن رو ادامه ندادیم اما باید عرض کنم که کلیه این مطالب البته بصورتی کاربردی در کتابهای : تحلیل بنیادی در بازار سرمایه و ارزشگذاری سهام بر اساس پ به ای اومده البته امید وار بودم که جلد سوم رو هم بنویسم که الحمدالله وقت نشد
پاینده باشید
شهدایی

8:12 PM, January 15, 2008  

Post a Comment

<< Home