راه بقا دربورس

در این سایت با نگاهی بنیادی به بازار سرمایه ایران به بررسی مباحث پایه ای در کنار نمونه هایی عملی بررسی های فاندامنتالی شرکتهامی پردازیم ، اميدوارم كه دوستان بنده را از نظرات خودشان محروم نكنند

Saturday

پاینده باشی دکتر

حیفم اومد تا خوشحالی خودم رو با شما تقسیم نکنم
توی دوران تحصیلات دوره اکابرم که با عث شد تا به جمع بی سوادهای این مملکت که الی ماشااله کم هم نیستن اضافه بشم ، خوب حتما میدونین که من خودم حسابداری خوندم و واصه همین اطلاعات در سایر علوم به سختی از سطح نهضت سواد آموزی بالاتر میره اما واقعیتش اینه که من تو دوران دانشگاه (اکابر) استادهای رنگ وارنگی داشتم مثل خودتون که ماشاالله امروزه خیلی ها شون به خیلی جاها رسیدن اما هیچوقت این موضوع باعث نشد که من رغبتی به دیدارشون داشته باشم اما یه استادی داشتم که اون روزها توسعه اقتصادی درس میداد در عین حال که من درس ایشون رو که اگه اشتباه نکنم یه کتاب ماشااله به سنگینی شکست برنامه های توسعه اقتصادی در تاریخ ما بوده رو با نمره خیلی خوب نمیدونم به احتمال زیاد با نمره 20 (واقعا یادم نیست) اما همینجا یه پز هم بدیم که گرچه امروز کسی مارو تحویل نمیگیره ولی اون روزها بچه درس خون بودم خلاصه این درس رو پاس کردیم و رفت اما شاید براتون جالب باشه که من این درس رو یک ترم دیگه به عنوان مستمع آزاد میرفتم و تقریبا همیشه یه گوشه قایم میشدم تا مبادا کسی بگه که تو چی کار داری همیشه تو این کلاس پلاسی تازه این موضوع موقعی جالب میشه که بدونین که کلاسهاش فکر کنم حدود ساعت 8 شب اونهم تو زمستون بر گزار میشد وای چه حالی میداد وقتی ساعت 10 شب میرسیدم خونه و از سرما قندیل بسته بودم
خلاصه باید بگم که کلام شیوای دکتر باعث شد که من همیشه آرزو کنم که یه بار دیگه بتونم از نزدیک ببینمش البته دکتر تنها نبود خیلی دلم میخواست یه بار دیگه معلم کلاس اولم سرکارخانم بنی مهد و همینطور دبیر منطق سال چهارم دبیرستانم جناب آقای علیجانی رو ببینم که الحمدالله والمنه تونستم استاد توسعه اقتصادیم رو پیدا کنم
اعتراف میکنم که امروز لغت اقتصاد توی دو مقطع منو یاد 2 نفر میندازه
اقتصاد دوره دبیرستان منو یاد تئوری های کلاسیکها و بالاخص دستهای نامرئی آدام اسمیت
و اقتصاد دوره دانشگاه که دکتر فرجادی رو به خاطرم میاره
پاینده باشی آقای دکتر

Monday

LOSS & profit

یاد معلم انشاء دوره دبیرستان به خیر ، معلمی که در عین حال که هیچوقت نمیتوانستی چهره اش را بدون تبسم ببینی اما همه همکلاسی ها برایش حساب خاصی باز میکردن چرا که هیچوقت موضوع انشاء اش ، علم بهتر است یا ثروت نبود کاری به کار توصیف فصل پاییز هم نداشت و تنها هنرش این بود که کتاب کوچکی را معرفی میکرد و از چند نفر میخواست تا انرا در یک صفحه خلاصه کنند اون روزها میگفتیم چون دبیر خودش حال خوندن نداره بچه ها رو مجبور میکنه تا براش خلاصه نویسی کنند و بزرگترین دغدغه همه هم این بود که چرا قوانین آموزش و پرورش اجازه تک ماده زدن رو توی درسهای انشاء و املاء نمیده ؟ تازه فرمولهای کسالت آور ریاضی رو چرا نمیگی ؟ اون روزها میگفتیم که واقعا فرمول واریانس و کو واریانس و از این جور چیز ها بدرد چی میخوره ؟ یا محاسبه یه چند ضلعی بی ریخت ؟
اما امروز حقیقتا میخواستم تا قبل از شروع این مبحث به موضوعی اعتراف کنم و ان اینکه وقتی قرار است تا در خصوص موضوعی که قبلا آنرا در قالب مباحث نسبتا پیچیده مالی و اقتصادی آموخته بودیم ، با زبانی فراگیر و بدون اتکاء به آنان بنویسیم واقعا وارد چالشی بزرگ میشویم که مطلبی به اندازه چند سطر توان و زمان زیادی را به فراخی هر آنچه در توان داری را خواهد طلبید .

آقای دبیر یادت به خیر .

در نوبت قبل بحثی را تحت این عنوان که «چرا ضرر میکنیم» را شروع کرده بودیم و گفتیم که اگر شناخت صحیح و درستی از ریسک سرمایه گذاری و ظرفیت ریسک پذیری خود داشته باشیم . بخشی از پاسخ این پرسش را فرا خواهیم گرفت . اما قصه پیچیده سرمایه گذاری در درک ریسک خلاصه نمیشود بلکه باید بدانیم که از سرمایه گذاری چه مقدار سود میخواهیم و پاسخ به این پرسش در رفع این ابهام که « اگر دیروز ضرر نمیکردم ، امروز پولدار بودم » کمک های شایانی می نمود .
دانستن این موضوع که ازفعالیتی که درآن وارد شده ایم چه انتظاری داریم ، می تواند به ما کمک نموده تا با آگاهی بیشتری نسبت به آینده گام برداریم . این موضوع می تواند پارامتری بسیارموثردربرنامه ریزی های آتی ما باشد. البته که این موضوع مختص به بورس نیست وتقریبا با قدرت وضعف درکلیه اموری که انجام می دهیم دانسته یا ندانسته وجود دارد
کشاورزی را در نظر بگیرید که انتظار دارد که از هر هکتار زمین زیر کشت خود به عنوان مثال 10 تن محصول برداشت نماید . این یک سطح منطقی کسب بازده با توجه به شرایط موجود وبا سطح مشخصی ازریسک (که دراین بخش خاص می تواند ، آفت - کم آبی – باد- و... سایر پارامتر های ریسک زا دراین فعالیت اقتصادی باشد) خواهد بود . این انتظار کشاورز با توجه به ریسک موجوددرواقع نوعی استراتژی بازده مورد انتظارمی باشد که خارج از روند طبیعی نیست . به عبارت دیگر این کشاورز به دنبال کسب بازده غیر ممکن 100 تن محصول از یک هکتار نیست . چرا ؟ چون میداند که چه میخواهد . پس باید گام اول را در کسب بازده مورد انتظار اینگونه عنوان کنیم که :

گام اول – به محیط کاری خود و خصوصا بازده های تاریخی آن اشراف کامل پیدا کنیم .
چرا که میدانیم براساس تحقیقات انجام شده توسط متخصصان علوم آماری همیشه اطلاعات عددی دارای ارتباطی منطقی با میانگین خود می باشند . به نحوی که می توان عنوان داشت که کلیه داده های تصادفی بیشترین تمایل را به سمت میانگین خود دارند .
پس در گام اول باید ببینیم که بازار هدف بطور میانگین در طی سالهای گذشته چه میزان بازده ایجاد نموده اند ، در اینجا فرض میکنیم که میانگین بازده در بازار سرمایه حدود 35 درصد بوده است .
آیا شرایط تاریخی که موجب میانگین بازده 35 درصدی شده همچنان در بازار حکم فرما است ؟ و اگر نه ، تغییر به سمت بهبود بوده یا افول ؟ پس به این ترتیب گام دوم خودش را به ما نشان خواهد داد .

گام دوم – شرایط کلان جامعه را به دقت مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم .
گرچه قبل از ورود به بازار تنها 15 تا 20 روز بررسی و مطالعه میتواند چشم انداز کلان اقتصادی و سیاسی را برای ما روشن نماید اما نباید در آینده و در فرایند سرمایه گذاری های آتی نیز از آن غافل بود چرا که ما در محیطی مشغول به فعالیت هستیم که از همه عناصر تاثیر میپذیرد و این عوامل تاثیر گذار میتوانند هر لحظه تغییر کنند .

گام سوم - خواسته کلان خود را به وضوح و به روشنی و با اعداد قابل سنجش بر روی یک کاغذ بنویسید .
فرض کنیم که یک فعال بازار سرمایه ، با علم به اینکه میانگین تاریخی بازار سرمایه 35% بوده ، انتظار دارد که در طی 5 سال آتی سرمایه اش 7برابر سرمایه روز اولش شود .
این خیلی خوب است که این سرمایه گذار ما میداند که چه میخواهد و حداقل توانسته تا خواسته خودش را روی کاغذ بیاورد . اما اینکه موفق خواهد بود یا خیر ؟ اجازه بدهید که گامهای بیشتری برداریم .

گام چهارم – خواسته های کلی خود را به اجزاء کوچکتر تقسیم کنیم .
گرچه به نظر میرسد که که کسب بازده 700 درصدی طی 5 سال به معنی بازده 140درصد به ازاء هر سال میباشد .
اما حقیقت این است که با توجه به خاصیت نمایی بازده میتوان با کسب بازده میانگینی کمتر از 65 درصد ( نه 140درصد) در طی 5 سال سرمایه را 7 برابر کرد و این به معنی کسب بازده ماهیانه 4.5% خواهد بود که شاید با کمی دقت خیلی هم دور از دسترس نباشد چرا که بازار قبلا میانگین بازده 35 درصدی را به ازاء هرماه 2.8% بدست آورده بود در نتیجه ما حدودا با 60% ریسک بیشتر از روند کلی بازار میتوانیم در طی 5 سال سرمایه را 7 برابر کنیم .

گام پنجم – حداقل شرط برنده بودن این است که سعی کنیم تا در انتخابهایمان بدترین گروه شرکتها را انتخاب نکنیم .
گرچه این بخش یکی از مهمترین عناصر موفقیت است اما اجازه بدهید تا آنرا به نوبتهای آتی موکول کنیم و اجازه بدهید تا پاسخ آقای وارن باف (یکی از موفقترین سرمایه گذاران بورس جهان ) را در پاسخ به پرسشی به این مضمون که یک سهم خوب چه سهمی است ؟ را تنها در گام پنجم اکتفا کنیم .
وارن باف معتقد است که یک شرکت خوب شرکتی است که اگر شما بعد از خرید آن به منزل رفتید و دختر 8 ساله شما پرسید که امروز چی خریدی ؟ بتوانی در 5 دقیقه مشخصات و مزایای آتی این شرکت را به گونه ای مورد توصیف قرار بدهید که هم حق کلام ادا شود و هم کودک شما راضی از پاسخ باشد . آن شرکت شرکت خوبی است .

گامهای 5 گانه فوق در کسب بازده مورد انتظار چیزی جز یک استراتژی معاملاتی نیست و همواره باید به خاطر داشته باشیم که گرچه یک استراتژی خوب میتواند مارا به سمت موفقیت رهنمون سازد اما اجرای بد یک استراتژی خوب بسیار بدتر از اجرای خوب یک استراتژی بد میباشد . و دیگر اینکه هرگز تصور نکنید که یک استراتژی مانند یک الگوی قابل کپی برداری است بلکه میتواند از هر فردی به فردی دیگر متفاوت باشد پس از مجموع این مطالب بیاموزیم که :

1. خود را به خوبی بشناسیم
2. محیط را به خوبی درک کنیم
3. بهترین استراتژی را برای خود طراحی کنیم و تا مادامی که به ناکارایی آن یقین حاصل ننمودیم به ان مصرانه پایبند باشیم .

تا درودی دیگر پاینده باشید
سید محمد علی شهدایی