پاینده باشی دکتر
حیفم اومد تا خوشحالی خودم رو با شما تقسیم نکنم
توی دوران تحصیلات دوره اکابرم که با عث شد تا به جمع بی سوادهای این مملکت که الی ماشااله کم هم نیستن اضافه بشم ، خوب حتما میدونین که من خودم حسابداری خوندم و واصه همین اطلاعات در سایر علوم به سختی از سطح نهضت سواد آموزی بالاتر میره اما واقعیتش اینه که من تو دوران دانشگاه (اکابر) استادهای رنگ وارنگی داشتم مثل خودتون که ماشاالله امروزه خیلی ها شون به خیلی جاها رسیدن اما هیچوقت این موضوع باعث نشد که من رغبتی به دیدارشون داشته باشم اما یه استادی داشتم که اون روزها توسعه اقتصادی درس میداد در عین حال که من درس ایشون رو که اگه اشتباه نکنم یه کتاب ماشااله به سنگینی شکست برنامه های توسعه اقتصادی در تاریخ ما بوده رو با نمره خیلی خوب نمیدونم به احتمال زیاد با نمره 20 (واقعا یادم نیست) اما همینجا یه پز هم بدیم که گرچه امروز کسی مارو تحویل نمیگیره ولی اون روزها بچه درس خون بودم خلاصه این درس رو پاس کردیم و رفت اما شاید براتون جالب باشه که من این درس رو یک ترم دیگه به عنوان مستمع آزاد میرفتم و تقریبا همیشه یه گوشه قایم میشدم تا مبادا کسی بگه که تو چی کار داری همیشه تو این کلاس پلاسی تازه این موضوع موقعی جالب میشه که بدونین که کلاسهاش فکر کنم حدود ساعت 8 شب اونهم تو زمستون بر گزار میشد وای چه حالی میداد وقتی ساعت 10 شب میرسیدم خونه و از سرما قندیل بسته بودم
خلاصه باید بگم که کلام شیوای دکتر باعث شد که من همیشه آرزو کنم که یه بار دیگه بتونم از نزدیک ببینمش البته دکتر تنها نبود خیلی دلم میخواست یه بار دیگه معلم کلاس اولم سرکارخانم بنی مهد و همینطور دبیر منطق سال چهارم دبیرستانم جناب آقای علیجانی رو ببینم که الحمدالله والمنه تونستم استاد توسعه اقتصادیم رو پیدا کنم
اعتراف میکنم که امروز لغت اقتصاد توی دو مقطع منو یاد 2 نفر میندازه
اقتصاد دوره دبیرستان منو یاد تئوری های کلاسیکها و بالاخص دستهای نامرئی آدام اسمیت
و اقتصاد دوره دانشگاه که دکتر فرجادی رو به خاطرم میاره
پاینده باشی آقای دکتر