راه بقا دربورس

در این سایت با نگاهی بنیادی به بازار سرمایه ایران به بررسی مباحث پایه ای در کنار نمونه هایی عملی بررسی های فاندامنتالی شرکتهامی پردازیم ، اميدوارم كه دوستان بنده را از نظرات خودشان محروم نكنند

Sunday

درود

مقدمه
هدف از راه اندازی این وبلاگ شروع گامی بود که بدور از بحث شیرین چی بخریم؟ و چی بفروشیم؟ پاسخگوی این باشیم که چرا بخریم؟ وچرابفروشیم؟
در همین راستا مدتی است که در برخی از فرومهای بورسی به دنبال گسترش این بحث بودم اما متاسفانه لذت سودهای آنی وبدون زحمت موج سواری که در بازار سطحی ما درحال تعمیق میباشد احساس میکنم که نتوانستم که چندان باید وشاید آنطور که امیدداشتم به نتیجه دلخواه برسم( اگر چه بازدیدکنندگان مطالبی که تحت عنوان راه بقا دربورس در برخی از فرومها تقدیم دوستان کرده بودم قریب به نوزده هزار بازدید کننده داشت) در هر صورت تصمیم گرفتم تا با راه اندازی یک وبلاگ تخصصی در زمینه مباحث بنیادی با تمام محدودیتها هرچه را که داریم . کم یا زیاد برگ سبزی تحفه سروران کنم . تا چه قبول افتد؟ و چه درنظر آید ؟ در گام اول مباحثی مقدماتی را در قالب گامهای اولیه فاندامنتال تقدیم میکنم و منبعد هرازگاهی در حد توان تحلیلهایی از یکسری از شرکتهای بورسی را تقدیم خواهم نمود
رابطه بین سود وزمان
همیشه کسب سود میتواند موتور محرکه بسیاری از فعالیتهای اقتصادی واجتماعی میباشد سوالی که همواره مطرح است این بوده که واقعا سود درچه سطحی دارای ارزش میباشد؟ وواقعا مبنای تعئین سود مناسب چیست ؟ آیا 10% سود خوب است یا 20% یا ... واقعا پاسخ گفتن به این موضوع از دید هرکس متفاوت میباشد . وبسیاری یک سوال بی جواب را درقبال این پرسش مطرح میکنند که اول مشخص کنید که ریسک شما چه حدی است ؟و..... ما درایجا سعی درتبئین این موضوع با لحاظ کردن پاره ای از شرایط داریم : 1-زمان 2 - هزینه های فرصتی 3 - ریسک 4 - بازده مورد اتظار حال تصمیم داریم تا موقعیت خودمان را دربازار بورس محکم کنیم وبازار را مایه آرامش خود قرار دهیم نه عامل زوال دهنده روح وروان ودراین راستا به بررسی عوامل 4گانه فوق خواهیم پرداخت: زمان: کسب سود درقالب درصد بدون درنظر گرفتن زمان بی معنی خواهد بود درخصوص روشن شدن این موضوع ذکر یک مثال مارادردرک بهتر تاثیر زمان کمک شایانی خواهد نمود . مثال : کسب 10% سود یقینا در طول 10سال نمیتواند معقول باشد اما همین میزان سود درطول یکسال- یک ماه- یک هفته ویا یک روز چطور؟ یقینا هرچه درزمان کوتاه تری بتوانیم حجم مشخصی ازیک عایدی معین را تحصیل کنیم موفق تر عمل نمود ایم اما ما تاچه حد میتوانیم این زمان را کوتاه کنیم ؟نگرش کوتاه مدت جزخستگی – اضطراب – تشویش – وتغئیر دائمی موقعیت را به همراه نخواهد داشت حتما تا به حال شنیده اید که بعضا نقل بعضی از محافل است که مثلا فلانی آدم کاری نیست سر هیچ کاری باقی نمی ماند ومدام درحال عوض کردن کار است ووقتی با این فرد بطور رودر رو برخورد میکنیم این فرد را ناراضی از زمین وزمان میبینیم که احتمالا اعتقاد دارد که جامعه اورا درک نمیکندوبه آنچیزی که واسته نتوانسته است دست پیدا کند و ..... وارد بحث جامعه شناسانه ویا روانشناختی این موضوع نمی شوم چون اساسا دراین امر فاقد هرگونه تجربه واطلاعات میباشم اما یک چیز مسلم است وآن اینکه حصول به نتیجه نیازمند زمان است وتعجیل درآن جز پشیمانی – سرخوردگی وبطالت چیزی را به همراه ندارد. درخصوص بازار سرمایه با توجه به ماهیت ذاتی آن درنظر گرفتن یک دوره زمانی مشخص لازم است وهرچه این دوره را بزرگتر کنیم میبینیم که دسترسی به نتایجی که شاید درکوتاه مدت افسانه بود محقق خواهد گردید . نهایتا چه شد ؟ یک جا گفتیم کسب سود مشخص درکوتاه مدت بهتر از کسب همان سود دربلند مدت است از طرف دیگر گفتیم که نگرشهای کوتاه مدت دربازار بیشتر ازآنکه عواید مالی داشته باشد لطمات روحی دارد واقعا این وسط باید چکار کرد ؟ مثالی دراین خصوص میزنیم وپس از آن به سوال حاضر درحد توان پاسخ خواهیم گفت . نظرتان درخصوص سهام شرکت کیمدارو چیست ؟ فکر نمیکنم که امروز هیچکدام از شما تمایلی به این سهم داشته باشید . اینطور نیست ؟ اما درخصوص این سهم باید گفت که درطی13 سال گذشته دارای بازده ای حدود 271846% بوده به عبارتی اگر بادیدگاه بلند مدت به این سهم نگاه میکردیم ودرسال 70 درحالی که حداقل حقوق حدود 40000ریال بود را دراین سهم سرمایه گذاری میکردید حقوق یک ماه همان کارگر ساده امروز برابر 108738400ریال بود همانطور که میدانیم بازار درطی 13 سال گذشته با انواع واقسام چالشها برخوردداشته تعداد بسیار زیادی انتخابات سیاسی از ریاست جمهوری گرفته تا شورای شهر – به روی کار آمدن جناح های تندررو واصلاح طلب – بی توجهی دولت به صنایع داروئی - جنگهای منطقه ای – تصمیمات متعدد سازمانهای بین ا لمللی برعلیه دولت ایران – حملات 11 سپتامبر و...... اما باز هم شاخص درهمین دوره زمانی پرآشوب توانست به رشدی بالغ بر 2700% دست پیدا کند و10شرکت برترنقد شونده 19000% بازده واقعا تصور میکنید که کیمدارو درطول این مدت میانگین بازده ماهیانه اش چقد بوده (1742%= 12ماه/13سال/271846%) واقعا بازده نجومی ودست نیافتنی بنظر میرسد اینطور نیست؟درحالی که باتوجه به بازده ترکیبی بازار بورس بازده ماهیانه 5درصد میتواند مارا به بازده نجومی ودست نیافتنی271846% راهنمائی کند حالاازبازار بورس بیرون برویم وبه بازار غیر مالی نظری داشته باشیم . چه بسیارافرادی که پس از شوک ناشی از قعطنامه 598 شورای امنیت به جهت استرس وارده جان به جان آفرین تسلیم کردند وچه بیشتر افرادی که درهمان مقطع زمانی بادیدی بلند مدت دست به خرید ملک - ماشین – ارز-طلا و... زدند که نتیجه آن تحصیل سرمایه عظیم بود . پس همیشه به خاطر داشته باشیم که: 1-هرگز درصف نروید شایعات را بشنوید امابراساس آن تصمیم نگیرید ( به بحث همانند بزرگان بیاندیشیم تا به دام بزرگان نیافتیم مراجعه کنید ) وبه یاد داشته باشید که نه تنها اخبار گذشته تاثیر خودرا برقیمت گذاشته بلکه اتفاقات حداقل سه ماه آتی نیز درقیمت امروز بی تاثیر نیست یعنی اینکه قیمت امروز براساس اطلاعات سه ماه بعد تنظیم شده . 2- بدنبال سهام باارزش باشیم که دراین خصوص بررسی های بنیادی به کمک ما خواهد آمدتا درخصوص سهام دیدگاه عاقلانه ای داشته باشیم . 3-اگر به باارزش بودن یک سهم ایمان پیداکردیم از نوسانات خارجی آن نهراسیم نوساناتی که ممکن است ناشی از عوامل غیر اقتصادی ومالی باشد اما همیشه بطور مستمر اخبار تاثیر گذار را پیگیری کنیم 4-حتما این را به خاطر داشته باشید که برای اپتیمم کردن سود همیشه حق پیش فروش کردن یک سهم را برای خودمان حفظ کنیم . ودرنهایت اینکه : بابرنامه بلند مدت به بازار وارد شوید مثلا میخواهیم سرمایه مان در5 سال آینده 10برابر شود (دیدگاه بلند مدت ) سپس برنامه بلند مدت را به دوره های میان مدت تقسیم کنیم بازده سالیانه 62% میتواندمارا به برنامه بلند مدت مان رهنمون سازد (طراحی میان مدت) بازده سه ماهه13درصدی میتواند مارا به بازده مورد نظر1000درصدی برساند (کوتاه مدت)
هزینه های فرصتی
به این معنی است که اگر ما به جای انجام فعالیتی مشخص با توجه به توانایی ها وپتانسیل ها به کار دیگری مشغول بودیم چه میزان درآمد میتوانستیم کسب کنیم .طبعا انجام هرکاری نیاز به پیش زمینه های مربوط به خود را دارد اما دربی نهایت امکانات موجود همیشه چندین امکان وموقعیت بین آ بین وجود دارد که درآن امکان فعالیت مهیا است دراین خصوص برای روشن شدن موضوع مثالی را مطرح میکنیم : مثال: پزشکی را درنظر بگیرید که دارای امکانات فعالیتی متعددی است که هرکدام بازده وموقعیتهای متفاوتی را برایش فراهم میسازد برای ایشان بشرح ذیل وجوددارد . 1 – طبابت دریک مطب خصوصی 2 – انجام فعالیت دریک بیمارستان دولتی 3 – فعالیت در یک کلینیک خصوصی 4 – ویا ترکیبی از قسمتی یا تمام کیزهای فوق ودر این انتخابهای تخصصی یقینا یک پزشک با ارزیابی درآمد – پرستیژ – عوامل محیطی – عوامل خانوادگی وبسیاری دیگر دست به انتخاب میزند وعموما با فرض ثبات درکلیه آلترناتیو ها دست به انتخاب کیزی خواهد زد که بتواند بازده اپتیمم را برایش به ارمغان بیاورد . ما دراین مقوله همانطور که دربخش اول –مبحث زمان- گفته شد دیگر نمیخواهیم تحت جو بازاروشایعات داخل صف خرید وفروش شویم بلکه میخواهیم بادیدگاه بلند مدت وبا خیالی آرام نظاره گر بازی بازار باشیم اما واقعا میتوانیم اینطور ادعا کنیم که ... خوب ما بادید بلند مدت وارد بازار می شویم وبا توجه به گذشته هرسهمی باهر قیمتی محکوم به صعوددردرازمدت است .... اگر چه شاید به نوعی این استدلال خام اندیشی باشد اما درواقع درخصوص عموم شرکتها محقق شده ( البته به این شرط که دراین بین ما به دنبال بدترینهای ممکن نباشیم ....) اما یک سرمایه گذار همیشه بدنبال ماگزیمم کردن سودش است وعملا فرق سرمایه گذار حرفه ای با کسی که پس اندازش را صرفا به جهت حفظ ارزشش درطول زمان درجائی سرمایه گذاری میکند مشخص میشوددراینجاست وما دراین بازی سعی داریم که جزء گروه اول باشیم . آنچه مسلم است دربازی سرمایه گذاری کیز های متعددی چون طلا –ارز –مسکن –خودرو و... وجود دارد ومسلم است که ورود به این بازار( بورس) پس از بررسی های و بررسی هزیه های فرصتی این انتخاب انجام پذیرفته ودراین خصوص هیچ اصراری به ارائه آمارهای مقایسه ای بین امکانات متعدد موجود را نداریم چون قدرت بازدهی بورس حداقل دربین فعالین آن کاملا اثبات شده چرا که اگر غیر از این بود امروز ما به جای بورس دریک رشته دیگر سرمایه گذاری مشغول بودیم . پس از بخش مقایسه ای بین امکانات متعدد سرمایه گذاری چشم می پوشیم وبحث را متمرکز تر پی میگیریم . همانطور که میدانیم شاخص کل درحکم یک پرتفولیوی بسیار بزرگی است که اجزای کوچکترآن پرتفوی صنایع گوناگونی میباشند که دربازار فعال هستند از واسطه گری های مالی گرفته تا نقلیه موتوری از تجهیزات تا کانی های فلزی وغیر فلزی و... که همه وهمه خودبه تنهائی پرتفوی های کوچکی هستند که سبد سهام مادر یعنی شاخص را تشکیل میدهند وجالب اینکه همین پرتفوی های صنعت خود از پرتفوی طبقه تشکیل یافته که تک تک شرکتها اجزای پرتفوی طبقه را تشکیل میدهند. ببینیم هدف ما از این تفکیک پله ای چیست ؟ ما قبلا گفتیم که دراین قسمت تصمیم داریم تا به بحث هزینه های فرصتی بپردازیم ودرحقیقت ریز کردن پله ای بورس مشخص کردن راهکارهای مقایسه ای بین صنایع مختلف – طبقات وشرکتها بود . تشخیص صنایع برتر: یقینا درخصوص تشخیص صنایع برتر زیاد شنیده ایم اما این تشخیص باید چگونه باشد که سعی میکنیم درحد توان شخصی به ارائه کاربردهای عملی دراین خصوص بپردازیم . گام اول : مقایسه بازده گذشته 5 ساله صنایع مختلف به نحوی که امکان مقایسه تغئیرات سالانه ممکن باشد وسپس مقایسه آن با رشد شاخص درهمان مقطع زمانی طبعا مابه دنبال صنایعی هستیم که دارای آهنگ رشد پیوسته ودرعین حال برتراز شاخص بازار باشند این نوع تحقیق بیشتر تمایل به بررسی های چارتیستی دارد ( بخاطر داشته باشید که اکسل میتواند کمکهای فوق العاده ای دراین خصوص به شما بکند ) که دراین خصوص حدود 5تا6ماه قبل مقاله ای را تحت عنوان صنایع برتر 83 را درسایت ایران استاکس وسرمایه نوشته بودم که برپایه تحلیلهای تکنیکی استوار بود که پیشبینی ها براساس تمرکز100شرکت برتردردهک ها بود گام دوم :جمع آوری اطلاعات واخباری که درراستای یک صنعت باشد ومیتواند آینده صنعت را برای مامجسم سازد اما همیشه باید بین اخبار وشایعه یک مرز را قائل باشیم همانطور که قبلا گفتم همیشه بدنبال شایعات باشید آنرا بشنوید اما هرگز براساس آن تصمیم نگیرید اطلاعات insider را هرگز دست کم نگیرید. گام سوم: ایجاد ارتباط بین گذشته وآینده همیشه بخاطر داشته باشیم که هرگز خود را در دیوار های ساخته شده در گام اول بررسی صنایع محصور نکنیم چه بسا صنایعی که در سنوات قبل دارای سکون ویا رشدی کمتر از شاخص بودند اما تصمیمات کلان اقتصادی برحمایت آن در آینده قرار گرفته است ویا عکس آن پس به خاطر داشته باشیم که بررسی انتزاعی گذشته یا آینده هردو میتواند گمراه کننده باشد آن کس موفق تر است که بتواند بین گذشته وآینده ارتباط برقرار کند . تشخیص طبقه برتر: دراین مرحله نیز روند عملیات همانند بررسی صنعت میباشد با این تفاوت که اینبار مقایسه بین طبقه با صنعت مادر خود انجام خواهد پذیرفت وهمچنان بررسی تاریخی وایجاد حلقه اتصال آن به آینده لازم خواهد بود تشخیص طبقه اگرچه درطی سلسله مراتب آلالیز لازم به نظر میرسد اما باتوجه به اینکه امکان وجود تک شرکتهای قدرتمند وباارزش درطبقات ضعیف ممکن است از نظر دور بماند لذا بررسی دراین مرحله تنها به منظوربازتر شدن دیدگاه درخصوص اجزای صنعت انجام خواهد پذیرفت وحذف طبقات از نظر من معقول نخواهد بود وبهتر است درمرحله بعدی هیچیک از شرکتها را به صرف قرارگرفتن در طبقات ضعیف حذف نکنیم
تشخیص شرکتهای برتر
دراین مرحله پس از انتخاب صنایع برتر لازم است تا دربین آنان بدنبال شرکتهائی بگردیم که شاخص صنعت خود میباشند . برای این موضوع داشتن پیش زمینه های اطلاعات مالی میتواند کمک شایانی به شما نماید بنظر میرسد که رعایت توالی زیر مارا درانجام این موضوع یاری خواهد نمود . الف- بررسی گذشته : تکنسین های بورس معتقدند که گذشته درهمه حال میتواند چراغ راه آینده باشد وواقعا این موضوع غیر قابل انکار بنظر میرسد وما هم هرگز خودرا از این اصل مستثنی نمیدانیم دراین بخش درنظر گرفتن رتبه نقد شوندگی وبازدهی که شرکت درطول سنوات قبل داشته باید ملاک عمل جدی قرار گیرد چرا که ما هرگز تمایل نداریم درسهامی سرمایه گذاری کنیم که امکان نقد شوندگی سریع نداشته باشد فرض کنیم که درطول یکسال بازده 500درصدی هم یک شرکت داشته باشد اما اگر امکان خرید وفروش پائین داشته باشدونتوانید آنرا در موقعیت مناسب به نقد تبدیل کنید ویا با سهام دیگر تعویض نمائید فاقد ارزش قابل قبول خواهد بود پس حتما سرعت نقد شوندگی را برای انتخاب خود لحاظ نمائید من به شخصه بیشتر تمایل به سرمایه گذاری درشرکتهائی دارم که دارای رتبه نقد شوندگی کمتراز 50 باشد . ب - بررسی نسبتهای مالی : نسبتهای مالی قدرتهای نهفته یک شرکت را میتواند به ساده ترین زبان بیان داردو سعی میکنم به شرح خلاصه واجمالی وبسیار فشرده برخی از این نسبتها بپردازم اما پیشنهاد اکید دارم برای درک بهتر یک شرکت حتما سطح دانش مالی خودرا ارتقاء دهید . نسبتهای نقدینگی: شامل دونسبت جاری وآنی است که درحقیقت توانایی شرکت را دربازپرداخت دیون نشان میدهد وکوچک بودن این نسبت درحقیقت بیانگر ریسک مالی یک شرکت است نسبت آنی از نسبت جاری کوچکتر بوده که این میزان اختلاف بیانگر حجم موجودی یک شرکت خواهد بود . نسبتهای کارائی: مهمترین نسبت دربخش نسبتهای فعالیت نسبت دوره گردش موجودی ها است این نسبت درحقیقت نشان میدهد که حجم بهای تمام شده چندبرابر موجودی کالاست ونشان میدهد که چه میزان از حجم کالای ساخته شده درانبارها موجود است واز آنجائی که موجودی کالا نوعی دارائی غیر مولد تلقی میگردد کوچک بودن این نسبت میتواند نشان از فعالیت بهینه شرکت باشد (البته بازهم باید نوع عملکردشرکت ووضعیت بازار که آیا فصلی است یا خیر را نیز ماحوظ قرارداد ) نسبت بعدی درگروه نسبتهای کارائی نسبت گردش داریی هاست بزرگ بودن این نسبت نشاندهنده استفاده بهینه از دارائی ها ووجود حد متناسب دارائی های غیر مولد میباشد که برای تاکید میتوان آنرا با نسبت گردش دارائیهای ثابت مقایسه نمود که هرچه اختلاف دراین بین کمتر باشد تاکیدی بر استفاده بهینه از دارائیهای یک شرکت خواهد بود . نسبتهای سود آوری: که شامل نسبت سود ناخالص نسبت سود عملیاتی و نسبت سود خالص میباشد که بزرگ بودن این نسبتها نشاندهنده حاشیه ایمنی بالادر عملیات شرکت میباشد . نسبت بازده حقوق صاحبان سهام این نسبت که از تقسیم سود خالص بر بخش حقوق صاحبان سهام بدست میآید نشان دهند این خواهد بود که سهامداران دارای وضعیت محکمتری درقیاس با بستانکاران برخوردارند . نسبتهای سرمایه گذاری : نسبت مالکانه : این نسبت نشان میدهد که چه جزئی از شرکت متعلق به سهامداران میباشد که اگر این نسبت را از عدد یک کسر کنیم درحقیقت نسبت علائق سایرین به شرکت بدست خواهد آمد درخصوص این نسبت به سادگی نمی توان نظری ارائه داد درعین حال که دارای اهمیت بسیار زیادی میباشد وباید این نسبت را با سطح تورم کشور نرخهای بهره رایج نرخهای بازدهی شرکت وبسیاری دیگر از عوامل مورد ارزیابی قرارداد اما کلا اگر درحالت نرمال یک شرکت بتواند از سرمایه دیگران کسب درآمد کند طبعا خیلی بهتر خواهد بود از اینکه از سرمایه خود دست به عملیات بزند . در یک مقطع زمانی که نرخ های بهره ثابت اما نرخ تورم افسارگسیخته بود نسبت 0.7 به0.3 نیزبسیار ایده آل بود اما امروزه با مهار شدن تورم ورقابتی شدن بازار باید درخصوص این نسبتها با احتیاط بیشتری نظر داد . نسبت p-e : این نسبت نشان میدهد که سهامداران انتظاردارند تا طی چند سال آتی (بافرض حفظ شرایط) ارزش سرمایه گذاری امروز خود را بازیافت نمایند ودراین خصوص تعدیل eps بااستفاده از جداول t-student میتواند کمک بیشتری به ما نماید که دراین صورت نسبتهای p-e بزرگ بسیار بزرگتر از نسبتهای p-e کوچک از خود هیجان نشان خواهند داد والبته این نسبت اگر چه یک نسبت جاری وپر استفاده دربازار میباشد اما ظاهرا دربازار ایران بیش از حد به آن بها داده شده وملاک قرارگرفته است بنظر من این نسبت تنها درکنار کلیه بررسیهای فاندامنتالی ارزش پیدا خواهد کرد وبررسی انتزاعی آن تنها باعث انحراف خواهد گردید Eps&Dps : این دوبه ترتیب بیانگر سود متعلق به هر سهم وسود نقدی هرسهم میباشد واگر چه حرکات بازار براساس تغئیرات آن شکل مییابد اما به ندرت من شرکتهایی را پیدا کردم که ضریب همبستگی بین قیمت و Epsآنان نزدیک به 0.8 باشد حداقل درجامعه آماری انتخابی واین به خوبی نشان میدهد که بازار به آینده ای بسیار دورتر از حتی یک سال مالی نگاه میکند (البته این موضوع را خوشبینانه گفتم ودرحالت بدبینانه میشد گفت که بازار تحت تاثیر شایعات وسایر عوامل قراردارد) . بررسی نسبتهای مالی اگر چه میتواند موثرباشد اما درنظرگرفتن یک شرکت به تنهایی نمی تواند مارا به نتیجه ای قابل قبول رهنمون سازد چرا؟ مگر قبلا نگفتیم که نسبتهای مالی یکی ازمفید ترین راهکارهای تشخیص شرکت های خوب وبد است ؟ درپاسخ باید گفت اگرچه بررسی نسبتهای مالی میتواند برای ما موثر باشد اما تاثیر گذاری آن زمانی دارای وجاهت لازم خواهد بود که مااین نسبتها را بترتیب با طبقه وصنعت مادر خودش مورد مقایسه انجام دهیم بعنوان مثال فرض کنید نسبت گردش دارائی های ثابت شرکت تراکتورسازی برابر 8.275 است این عدد به تنهایی یک عدد خام است که مناسب یا نامناسب بودن آن انها زمانی مشخص میشود که آنرا با صنعت تجهیزات مقایسه کنیم خواهیم دید که این نسبت درصنعت مذکور برابر 5.55 است وحالابه راحتی میتوانیم اعلام کنیم که شرکت تراکتور سازی درقیاس با صنعت مربوطه اش توانسته تا از دارائی هایش به نحو مطلوبتری استفاده نماید . اگر ما کلیه نسبتهای با اهمیت را مورد قیاس قراردهیم به ندرت به وضعیتی خواهیم رسید که مثلا کلیه نسبتها برتراز صنعت مربوط باشندویا بلعکس. بعنوان مثال همین شرکت تراکتور سازی دارای نسبت آنی 0.349 وصنعت 0.450 است یعنی ریسک بستانکاران صنعت کمتر از شرکت تراکتور سازی است که این موضوع میتواند ملاکی برای بررسی مدیریت مالی شرکت باشد . همانطور که بصورت ایجاذ قبلا هم گفته شد هر نسبت بیانگر یکی از عملکردهای شرکت میتواند باشد پس یقینا دراین خصوص هرکسی میتواند با توجه به انتظاراتی که از بازار دارد انتخاب خود را انجام دهد شاید لازم باشد یک مثال دیگر هم دراین خصوص بزنم . مثال دونفررا درنظر بگیرید که یکی ارزیابی شرکتی را برای1سال دیگر انجام میدهد ویکی برای 3 سال دیگر دراین دوحالت منطقی است که کسی که دارای دیدگاه کوتاه مدت تراست نسبتهای سود آوری برایش دارای جذابیت بیشتری است درحالی که فرد بادیدگاه بلند مدت دربررسی نسبتهای مالی توجه بیشتری برروی استفاده بهینه از دارائی ها مبذول خواهد داشت چرا که مطمئن است درصورت بهینه بودن این نسبتها شرکت بدنبال یک مدیریت اقتصادی است یعنی استفاده بهینه از حداقل امکانات موجود درجهت ماگزیمم سازی سود و چقدر میتواند این استد لالها محکم تر شود . زمانی که نسبتهای مالی چند سال گذشته شرکت نیز مورد بررسی قرارگیرد ومساعد بودن روند نسبتهای مالی میتواند اطمینان مارا به یک سهم تقویت نماید ویا اینکه حرکات ناموزون یک شرکت را درطی زمان مشخص کند که درواقع بیان کننده مدیریت نابسامان یک شرکت ویا فعالیت نامطمئن شرکت خواهد بود . (در ادامه حتما بخشهای کوتاهی را درخصوص تاثیر مدیریت بر ارزش سهام خواهیم داشت ) پ - بررسی صورتهای مالی اساسی اگرچه بررسی نسبتهای مالی میتواند کمک های شایانی را درخصوص درک وضعیت شرکت به ما بکند اما به خاطر داشته باشید که این موضوع مانع بررسی اجزای تشکیل دهنده صورتهای مالی نخواهد شد همیشه سعی کنید اجزای تشکیل دهنده حسابهای دائمی وموقت شرکت را با دقت وحوصله تام وتمام مطالعه کنید ومطمئن باشید که اطلاعات فوق العاده ای را میتوانید از مقایسه صورتهای مالی اساسی یک شرکت استخراج نمائید بعنوان مثال بررسی روند رشد هزینه های مالی ، هزینه های حقوق ودستمزد ، مواد وسربار رشد سالیانه فروش وضعیت مالیات پرداختی و... اطلاعات بسیار جذابی را برای شما به همراه خواهد داشت که یقینا درکنار سایر اطلاعات مکتسبه تا اینجا میتواند شمارادرانتخاب صحیح رهنمون سازد . البته دراینجا مقایسه شرکت را با صنعت به هیچ وجه پیشنهاد نمی کنم چرا که شاید اینگونه مقایسه (البته ازنظر من) تنها باعث انحراف خواهد شد ( البته این فقط نظر شخصی من است ممکن است سایر اساتید مخالف این امر باشند ) وبهتر است که صورتهای مالی یک شرکت را به تنهائی باخودش اما طی دوره های زمانی مختلف مورد بررسی قراردهیم . ت - بررسی بودجه : تا مادامی که صورتهای مالی یک شرکت بسته نشود وگزارش حسابرسی آن صادر نگردد ما تنها دارای یکسری اطلاعات تاریخی هستیم که چندان برای دوره جاری قابلیت استناد متقن ندارداما چطورمیتوان به اطلاعات بودجه استناد نمود ؟ طبعا اینبار نیز گذشته یک شرکت میتواند به کمک ما بیاید شرکتهای پذیرفته شده در بورس مکلف هستند حداقل 5باردرسال گزارشات بودجه خود را به بورس ارائه دهند و کلیه عملیات موثر بر وضعیت شرکت وepsرا افشا نماید ودر نهایت درپایان دوره مالی عملکرد قابلیت قیاس با بودجه درمقاطع زمانی مختلف را پیدا میکند عموما اگر انحرافات eps را حداقل درطی 5 سال گذشته یک شرکت بررسی کنیم شاید کمتر از دومورد پیدا کنیم که از روند کلی 5 ساله گذشته شرکت خارج شده باشد ( اگر غیر از این باشد شاید ملاک بودجه وبررسی انحراف آن تا حدی شک برانگیز باشد ) بعنوان مثال شرکتی دارای انحراف + 15% درeps است اگر 5سال را مورد مقایسه قراردهیم خواهیم دید که دربیش از70% موارد انحراف مثبت وجود دارد وممکن است 30% باقی خارج از روند شرکت باشد که این موضوع معمولا درطول عمر شرکتها کاملا موجه است ودرنهایت میتوانیم انحراف eps را بعنوان نقطه قوت ویا ضعف یک شرکت درنظر بگیریم . ث – بررسی اطلاعات وشایعات درخصوص آینده شرکت همیشه درحواشی شرکتها شایعات وجود دارد وشرکت بدون حاشیه را کمتر میتوانیم پیدا کنیم شرکتها معمولا هرچه سیاسی تر باشند شایعات بیشتری را به همراه خود میکشند چرا که به جهت مبهم بودن بسیاری از امور درسیاست ظهور این شایعات طبیعی بنظر میرسد هرچه پرطرفدارتر باشند شایعات بیشتری را با خود به یدک میکشد چرا که با توجه به تراکم نظرات وخواستهای طرفداران سهم بعضا درقالب شایعه ظاهر میشود . حالا باید دید که با این شایعات چگونه باید برخورد کرد ؟ آنچه مسلم است این خواهد بود که شاید بسیاری از شایعات ریشه در اطلاعات insider داشته باشد ویقینا بسیاری دیگر نیز ناشی از ایده های اتوپیایی سهامداران است وبرخی دیگر نیز دامهای خطرناکی است که توسط گروهی که به قول آقای فرهانی برفراز پلکانهای کثیف قرارگرفته اند نشر می یابد ( حتما این مقاله آقای فرهانی را مطالعه کنید شاید در اخبار داغ بورس سایت پارس پورتفولیو باشد ) . پس باید به خاطر داشته باشیم که همیشه مخاطب را شناسایی کنید اما درهر حال هرگز براساس آن تصمیم نگیرید باز هم این موضوع را تاکید میکنم که شایعات مبنای مناسبی برای معامله نیستند مگراینکه اولا مخاطب مشخص باشد وثانیا بدنبال زمینه های تحقق شایعه به واقعیت بگردید ولو اینکه درطول این مدت سهم رشدی را هم شروع کرده باشد وبه خاطر داشته باشید که ما قرار نیست بدنبال سودهای مقطعی برویم مابدنبال سهم های قدرتمندی هستیم که اگر 15روز هم نتوانستیم به قیمتها سری بزنیم 40% ارزش خودرا ازدست نداده باشند . ج – مدیریت وپرسنل مثالی را دراین خصوص میزنم شرکت گازولوله از لحاظ بسیاری از پارامترهای فاندامنتالی ارزش بازارش از ارزش واقعی اش فاصله گرفته وشاید با 400تا 500 میلیون بتوان شرکتی مشابه آنرا درکشور ساخت اما به شخصه چرا حاضر شدم این سهم را بخرم وهمچنان آنرا درسبدم حفظ کنم ؟ مهمترین دلیلی که دراین راستا مانع از خروج من از این سهم شده قدرت بالای مدیریت این شرکت وتوانائی های فوق العاده شرکت مادر گازو لوله بوده . من از این موضوع میخواهم یک نتیجه بگیرم وآن اینکه مدیریت توانا امکان تحت الشعاع قراردادن بسیاری از نسبتها وتئوری هارا دارد درخصوص توانائی مدیریت به مثالی دیگر اشاره میکنم چهارمین شرکت بزرگ مخابراتی امریکا حدودا دوسال پیش درمرز ورشکستگی قرارگرفته بود وارزش سهام این شرکت بطور مایوس کننده ای درسراشیبی قرارداشت درحالی که هیچ امیدی به آینده شرکت نمی رفت هیئت مدیره شرکت درآخرین حرکت خود آقای اینانلو (یا شاید مدانلومطمئن نیستم ) را به سمت مدیر عاملی شرکت منصوب کرد دراولین روز کاری شرکت ، قیمتها تغئیر جهت داده ودراولین گام ارزش شرکت بیش از3% افزایش یافت شاید 3% دربازارایران خیلی معمولی باشد اما اگر به نرخ بهره سالیانه 3تا4درصدی ایالات متحده نظری داشته باشیم خواهیم دید که ین رشد میتواند تا چه حد تاثیر گذار باشد ( شما میتوانید آنرا بانرخ بهره 17درصدی درایران مقایسه کنید ...) . البته کاملا مطمئن هستم که کسب اطلاعات درخصوص مدیریت شرکتها کاری سهل وممتنع نخواهد بود اما اگر توانستید اطلاعات مفیدی درخصوص مدیریت یک شرکت وتوانائی های آن بدست آورید مطمئن باشید اطلاعات بسیار ارزشمندی را کسب نموده اید (وحتما سعی کنید آنرا دراختیار سایر دوستان نیز قراردهید ) چ - بررسی تکنیکی وتشخیص زمان مناسب خرید خوب حالا ماسهم مناسب را انتخاب کردیم اما باید دید که کی ؟ وبا چه قیمت ؟ آنرا بخریم اگر چه قرارشد که دیگر به نوسانات کوتاه مدت توجهی نکنیم وبلند مدت به بازار نگاه کنیم ، اما این به آن معنی نیست که هروقتی وبا هرقیمتی یک سهم را خریداری کنیم چون درهر صورت ما باید درکلیه محاسباتمان جائی برای خطا بگذاریم واینطور نشود که با محاسبات اشتباه نتوانیم آنرا با سرعت جبران کنیم وقدرت مانور را ازخودمان سلب کنیم. اینجاست که تحلیلهای تکنیکی میتواند به کمک ما بیاید . پس میبینید که ما هم با نظرات تکنسین ها مخالف نیستیم وکمکهای زیادی را از این روش خواهیم گرفت . اما کی ؟ زمانی که به ارزش یک سهم از دیدگاه بنیادگرا اطمینان حاصل کردیم . روندهای گوناگونی میتواند به ما کمک کند مانند حجم تعدادسهم معامله شده - ارزش روز بازار یک شرکت – قیمت – چگونگی حرکت نوسانات مثبت ومنفی یک سهم – RSI – نمودارهای SML – روندهای قیمت تعدیلی وبسیاری دیگر از تکنیکهای چارتیستی (مطمئنم که محاسبه بسیاری از این تکنیکها بسیار مشکل وحتی با استفاده از اکسل هم کسالت بار خواهد بود اما بنظر میرسد که یکی از شرکتها کارهایی را درجهت طراحی یک نرم افزار تکنیکی برداشته وبزودی وارد بازار خواهد شد ) مادراین قسمت سعی داشتیم که همانند گامهای قبلی مان بصورتی فشرده به بررسی بخشی دیگر ازمباحث فاندامنتالی بپردازیم وبیش از پیش سعی من براین قراردارد تا اهمیت وقدرت این روش برای دوستان باز شود تا خوددوستان بدنبال این روش رفته مطمئن باشید که اگر به درک مناسبی از روش فاندامنتال دست یابید خود خواهید توانست روشهای جدیدی را بنیاد نهید وبه لذت بسیاری از بررسی شرکتها برسید
ریسک
عبارتند از دامنه تغئیرات یک بازده در طول یک دوره زمانی مشخص- تشخیص ریسک مناسب میتواند تضمین کننده آینده ای مطمئن تر باشد . بین راهکارهای مختلف سرمایه گذاری میتوان از ریسک صفر تا... را مورد بررسی قرار داد از اوراق قرضه دولتی 17درصدی باریسک صفر گرفته الی آخر دراین قسمت عدم وجود اطلاعات تا حدودی امر مقایسه رشته های مختلف را با مشکل مواجه میسازد اما یک چیز مسلم است وآن اینکه ورود به بورس به تنهائی حدود 25 تا 30درصد ریسک به همراه دارد وبا توجه به اینکه ارتباط ریسک وبازده تا یک سطحی ، مستقیم (البته نه بطور کامل) که با بالا رفتن سطح ریسک قدرت بازده کم میشود واز نقطه شکست خط بازده دارای شیب صفر شده بطوری که هرچه ریسک را بالا ببریم به بازده چیزی اضافه نخواهد شد باورود به بحث ریسک یقینا بحث جدیدی درمعاملات بازخواهد شد تا این لحظه ما بدنبال بهینه کردن سود خود از طریق دامنه زمانی مناسب وبازده قابل قبول بودیم وحالا میخواهیم مشخص کنیم که با چه میزان رسکی میخواهیم به بازده زمانی مشخص درطی دوره معین دست پیدا کنیم . برای بازشدن مطلب به یکسری سوال پاسخ باید پاسخ گفت . سوال اول . نظر شما درخصوص بازده ای 300درصدی درطی یک سال باریسک 300چیست ؟ یقینا احساس میکنید که بااین وضعیت درلبه یک تیغ درحال راه رفتن هستید ! اینطورنیست ؟ بسیارخوب حال اگر ریسک را به 100 تقلیل دهیم چطور؟ مثل اینکه مقبول همه قرارگرفت ؟ خوب ماهم میخواهیم باکمترین ریسک بیشترین بازده ممکن را بدست آوریم .لازمه اینکار این است که ابتدا درک صحیحی از ریسک داشته باشیم قبلا گفتیم که ریسک دامنه تغئیرات یک بازده در طول یک دوره زمانی مشخص است حالا سعی میکنیم این موضوع را بیشتر بشکافیم . میانگین بازده یک سهم درطول یکدوره 5 ساله 50درصد بوده آیا این بدان معنی است که این شرکت همه ساله دقیقا 50% بازده داده ؟ یقینا اینطورنبوده بلکه میانگین بازده 50 ممکن است از اعداد40-70-49-30-60 بدست آمده باشد یا از مجموعه اعداد-5 ، 10 ، 40 ، 80 ، 125 هردو این سری ها به میانگین 50 ختم شده است ازاین بین کدام یک دارای ریسک کمتری است ؟ریسک سری اعداد اول برابر14وسری دوم برابر47 است (اگر چه دارای روندی صعودی نیز میباشد ) به عبارتی سرمایه گذاری درسهم اول به احتمال نزدیک به 100% به بازده 50 درصد خواهد رسید ودرخصوص سهم دوم این احتمال حدود 68% خواهد بود به تعبیری سرمایه گذاری درهردو سهم انتظار بازده یکسانی را برای ما فراهم میآورد با این تفاوت که سهم اول دارای نسبت شارپ 3.5 وسهم دوم دارای نسبت شارپ 1 میباشد پس همانطور که دیدیم سرمایه گذاری درسهم اول دارای مطلوبیت بیشتری است . تشکیل سبد سهام : هرجا که صحبت از ریسک میشود اولین پیشنهادی که دراین خصوص مطرح میگردد تشکیل سبد سهام است ومعمولا انتخاب از صنایع مختلف ما را تا حدودی به آرامش میرساند ودراین بین سبد سهام از دیدگاه ما مجموعه سهامی است که به نسبتهای مختلف درکنار یکدیگر قرارمیگیرند ودارای مالکیت مشترک میباشند . اینطور نیست ؟ تابه حال فکر کرده اید که ممکن است یک سبد سهام از تک سهام هم خطر ناک تر باشد ؟ ببینید طبق تئوری مارکویتز بازده یک سبد سهام برابر میانگین وزنی تک تک سهام داخل سبداست اما این موضوع درخصوص ریسک سهامهای یک سبد صادق نیست . اگر بتوانیم سبد سهامی تشکیل دهیم که بین تک تک سهامهای موجود درسبد کمترین نسبت ضریب همبستگی (correlation) حاکم باشد درآن صورت میتوانید مطمئن باشید که ریسک سبدتان بطوریقین کمتر از وزن ریسک تک تک سهامتان خواهد بود معمولا برای بررسی این موضوع کوواریانس بین سهامهای یک سبد بصورت 2 به2 محاسبه خواهند شد وسبدی به نظر مناسبتر خواهد رسید که تعداد کوواریانسهای منفی مجموعه بیشتر ازمثبتهای آن باشند . ودر این بازی درصد تخصیص جزء سرمایه به یک سهم دارای تاثیرات قابل توجهی خواهد بود . وباور اینکه انتخاب تعدادسهام از صنایع مختلف میتواند مارا به یک حاشیه امنیتی مناسب برساند الزاما قابل اتکاء نخواهد بود چه بسیار از سهم هائی که درصنایع مختلف قراردارند اما اگر نمودار بازده آنان را بایکدیگر مورد مقایسه قراردهید شباهت های بسیاری دربین این دو مشاهده خواهیم کرد درحقیقت اگر این دوسهم را درقالب ریاضی نیز مورد مقایسه قراردهیم خواهیم دید که دارای کوواریانس بسیار قوی بایکدیگر هستند . پس به خاطر داشته باشید که انتخاب دوشرکت از دوصنعت نه شرط لازم ونه شرط کافی برای تشکیل سبد سهام خواهد بود چه بسا دوسهم هم صنعت دارای ضریب همبستگی صفر هم باشند ( البته مطمئن نیستم که بتوان بااین قدرت دوسهم را با correlation صفر پیدا کرد – زیادسخت نگیرید ) موضوع یک مقدار بغرنج شد . اینطور نیست ؟ زیاد هم سخت نیست البته دراین سایت امکان جدول گذاری فراهم نیست ونمیدانم که میشود فایلی را attach کرد یانه ؟ لطفا دراین خصوص راهنمائی کنید تا فرمت excel شده مدل مارکویتز را ضمیمه کنم مطمئن باشید که فشرده شده زحمات آقای مارکویتز ( که البته بخاطر همین تحقیقاتش برنده جایزه نوبل اقتصاد هم شد ) درکنار مساعدتهای بیل گیتس قابلیت استفاده برای عموم را هم پیدا کرده است . حالا باید ببینیم که تا حدی میتوانیم به این مدلهای ریاضی اتکاء کنیم ؟ مدلهای ریاضی برمبنای یک سری اطلاعات که عموما ماهیت تاریخی دارند تصمیم گیری مینماید وتئوری های آماری نیز اینطور میگویند که مجموعه اعداد به سمت میانگین تمایل بیشتری از خود نشان خواهند داد . زمانی که ما تصمیمی را براساس اطلاعات یک دوره 10 ساله تنظیم میکنیم باید انتظار داشته باشیم که با یک ضریب اطمینان بالایی دریک پریود 10ساله به انتظارات خودمان دست پیدا کنیم . اما تا چه حد میتوان به این اصل پایبند بود طبعا ریاضیات هرگز نمیتواند پیشبینی های بدون تردیدی را ازآینده ارائه دهد چرا که ارقام درمحیط واقعی الزامی به رعایت قوانین ریاضی ندارند چرا که بسیاری از عوامل غیر ریاضی میتواند بربازار تاثیر بگذارد . اینجا نیز به بخش دوم و سوم گریزی میزنیم واینکه همیشه شرایط پیرامون یک شرکت ، طبقه و صنعت را زیر نظر دقیق داشته باشید انتظار ما از بازار واساسا از مدل های ریاضی که براساس ارزش تاریخی برای برنامه ریزی آتی بنا شده اند این است : تا مادامیکه شرایط قبلی که موجبات رشد یا افت یک شرکت ویا صنعتی را فراهم ننموده میتوان به این مدل اتکاء کرد درغیر این صورت زمان بازبینی آن فرارسیده است .
بازده مورد انتظار
عبارتند از انتظاری که از فعالیت های مادی و معنوی خود داریم طبعا باید بدانیم از کاری که درآن وارد شده ایم چه انتظاری داریم یقینا یک کشاورز انتظار دارد که از هر هکتار از زمین تناژ مشخصی محصول دروکند که این یک سطح منطقی باتوجه به شرایط موجود میباشد وبا توجه به سه پارامتر فوق میتواند تعئین گردد بازار سرمایه نیز از این امر مستثنی نیست همانطوری که دربسیاری از فعالیتهای اقتصادی درنظر گرفتن بازده ای مشخص تقریبا غیر ممکن خواهد بود درفعالیتهای بازار بورس نیز پیشبینی بازده ای مشخص تقریبا غیر ممکن خواهد بود اما مطمئنا باتوجه به بازده گذشته این بازار میتوان روند بازار را بهتر – درحد ویا حتی بدتر از سنوات قبل پیشبینی نمود درسال گذشته بازار توانست بازده ای حدود 100% را بدست بیاورد که این امر موجب گردید که بازار بورس تهران جزء برترین بازار های دنیا از لحاظ بازده زمانی قرار بگیرد باید دید که شرایط بازار امروز درقیاس باسال قبل چه تغئیرات چشمگیری را داشته است وآیا بازار ما روبه رشد بوده یا افت ؟ (دراین قسمت مابه دنبال بررسی روز موضوع نیستیم چون نمیخواهیم مبحث تئوری آموزشی جنبه اجرائی پیدا کند که وجبات انحراف مارا از مباحث اصلی فراهم سازد ) درک صحیح این وضعیت مارا به شرایطی که باید انتظار داشته باشیم رهنمون خواهد نمود تا بتوانیم انتظار منطقی را حداقل درحد شاخص برای خود درنظر بگیریم . از این به بعد به آرامی تفاوتها خود را نشان میدهد بازده پرتفوی درحد شاخص امری فوق العاده نخواهد بود چرا که ما دربدترین حالت دست به انتخاب 10شرکت تاثیر گذار برشاخص بزنیم که عموما دارای رتبه های نقد شوندگی کمتراز25میباشند میتوانیم بسیار به شاخص نزدیک شویم . ما به دنبال بازده ای حداقل 2برابر بازده سالیانه شاخصهای بورس خواهد بود اما این موضوع رانیز درنظر داشته باشیم که بازده بیشتر ریسک بیشتری را نیز میطلبد از این به بعد به آرامی باید ضرایب بتا را وارد تحلیلهای خود بنمائیم که ما اختصارا به بررسی این نسبت خواهیم پرداخت . ببینید اگر به ساده ترین زبان از کسی که دربازار فعال است بپرسید که این ضریب بتا چیست میگوید: .... مثلا اگر شرکتی دارای بتای 2 باشد یعنی اینکه درصورت رشد شاخص به میزان 1% این سهم میتواند 2% رشد کند .... طرح این پاسخ به هیج عنوان اشتباه نیست اما میتوان این موضوع را کمی بازتر نمود که : ضریب بتا به نوعی ریسک پذیری یک سهم را درارتباط با شاخص نشان خواهد داد به نحوی که بتای 2 درحقیقت انتظار بازده 2 را برای سهامدار آن باید تامین نماید یعنی اینکه اگر یک سهمی دارای بتای 4 میباشد دروضعیتی که بازده شاخص 50% باشد انتظاری که از آن سهم باتوجه به ارتباط مستقیم ( اما نه کامل ) ریسک وبازده میرود 200% خواهد بود حال باید دید که انتخاب شرکتها باچه بتائی میتواند مناسب باشد ؟ درظاهر هرچه بتا بیشتر بازدهی هم بیشتر خواهد بود اما دراینجا ما نظر شما به مباحثی که قبلا مطرح شده بود معطوف میکنیم آنجا گفته بودیم که ارتباط بین بازده با ریسک تا یک حد دارای ارتباط مستقیم خواهد بود اما به جائی میرسیم که شیب خط بازده به صفرتمایل خواهد کرد درنیتیجه هرچه به ریسکمان اضافه کنیم مطمئنا به بازده ای بیشتر دست نخواهیم یافت پس میبینیم که بتا را باید درارتباط با بازده شاخص مورد بررسی قراردهیم وحداکثر بازده ای که میتوانیم بدست آوریم برابر با بیشترین بازده یک شرکت فرضی خواهد بود مثالی را عرض میکنم : درسال گذشته همانطور که قبلا هم گفتیم بازده کل برابر 100بود ( حدودا) وبیشترین بازده مربوط به تک شرکتهای پربازده مربوط به طيف سایپا بود با 700درصد بازده( باز بطور حدودی) اگر فرض کنیم که بتای 1 برابر بازده 100درصدی بازار باشد درنتیجه با حداکثر بتای 7 میتوانستیم به بازده 700درصدی طيف سایپا برسیم حال اگر بتای 15 را هم در انتخاب شرکتها لحاظ یکردیم حداکثر باز همان بازده 700درصدی طيف سایپارا کسب مینمودیم درادامه مثال سوالی مطرح میکنم : واقعا از نظر شما درانتخاب تک شرکت سایپا چند درصد امکان انتخاب صحیح وجود دارد با فرض اینکه بسیاری از جوانب فاندامنتالی وتکنیکالی را هم لحاظ میکردیم ( دراین قسمت واقعا بحث mpt بیمعنی خواهد شد) مگر اینکه اطلاعات insider فوق العاده قوی ومطمئنی وجود داشت که دراین صورت هم دیگر مباحث تئوری جائی برای توجه باقی نخواهند گذاشت . پس منطقي بيانديشيم آرزوهاي بزرگ يقينا دست يافتني است اما به آرامي احساس میکنم که آرام آرام از بحث اصلی خودمان که همان مبحث بازده مورد انتظار بود درحال خارج شدن هستیم . این مبحث با تمام اهمیتی که دارد متاسفانه قابل باز شدن بیشتر از این حد نیست چرا که بحثی است کاملا شخصی که ممکن است از فردی به فرد دیگر تغئیر کند . اما درخصوص بازده مورد انتظار به یک نکته توجه کنید وآن این است که هرگز طمع نکنید
جمعبندی
خوب ما هی نوشتیم ولی خودمون هم سر درنیاوردیم اگر چه دوستان همراهی نکردن اما جسارتا سعی میکنیم به یه جمع بندی کاربردی درقالب چند دستورالعمل ( بجای دستور شما خواهش بخونید) برسیم
به روش خود پایبند باشید : اگر گفتید که من چارتیستم یا بنیادگرا یا... سعی نکنید تامادامیکه به اشتباه بودن یا عدم کارائی روش قبلیتان نرسیدید از آن روش دست بر ندارید البته میتوانید اجزاء سرمایه تان را به روشهای مختلف تصمیم گیری اختصاص دهید ولی هرگز به خود اجازه تغئیر دائمی روشتان را ندهید حتما شنیدید که یک سری میگویند به این دلیل وآن دلیل الان باید موج سواری کنیم یا اینکه الان باید باچارتیستها همنوا بشیم یا اینکه حالا وقت تشخیص بنیادی است و... اینها بیانگر عدم پایبندی به حداقل ابزار بقا دربورس یعنی قانونمندی است .
انتخاب شرکتهای مختلف از صنایع مختلف یقینا میتواند درکاهش ریسکتان به شما کمک کند اما به خاطر داشته باشید که الزاما این کار ریسک سبدتان را کاهش نخواهد داد . چرا ؟ به این سبب که بسیاردیده شده که دوشرکت از دوصنعت مختلف دارای کوواریانس مثبت با همدیگر میباشند ویا دارای ضریب بتا ی نزدیک به هم هستند پس به خاطر داشته باشید که برای اطمینان از موفق بودن سبدتان حتما کوواریانس های شرکتها بایکدیگر را درنظر بگیرید ( تئوری پورتفولیو ) اینجا نیز بیل گیتس با اکسلش به داد شما خواهد رسید .
اطلاعات زیاد اگر چه خوب است اما حجم بالای آن مطمئنا به شما کمک نمی کند که به تصمیمی بسیار قوی تر از قبل برسید . چرا؟ به این جهت که شمارا در سر دوراهی ویا چنر راهی های جدیدی قرار خواهد داد . لذا بهتر است که تحلیل هایتان را متمرکز کنید وبرروی عوامل موثر تر به عبارتی برروی علت ها متمرکز شوید تا معلول ها بیشتر توضیح میدهم یک شرکت با دارا بودن نسبت آنی 0.3 مطمئنا ورشکست نمی شود که ما این نسبت را بخواهیم به عنوان یک عنصر تعئین کننده قراردهیم چرا که این نسبت بیشتر از آنکه بر سهامداران تاثیر بگذارد بر بستانکاران شرکت تاثیر خواهد گذاشت . حال نسبت بازده دارائی ها را درنظر بگیرید بزرگ بودن این نسبت خیلی میتواند به شما کمک کند واین چقدر جذاب تر میشود اگر درحسابهای شرکت ذخایر توسعه دارای حجم بالایی از حقوق صاحبان سهام را نیز تشکیل بدهد این حالت امید های بسیاری را در یک سهامدار میتواند ایجاد نماید . اگر نسبت بازده دارائی های شرکت پائین باشد ودرعین حال ذخیره توسعه شرکت نیز بالا باشد آیا اینبار نیز همان امید واری به سراغ شما خواهد آمد ؟ یقینا خیر بقول عراقی : .... که برون در چه کردی ؟ که درون خانه آئی . درنظر بگیرید وضعیت شرکت تراکتور سازی را . این شرکت تمام عوامل رشد را دارا است چرا رشد نمیکند ؟ باز برمیگردیم سر بحث شیرین مدیریت . حالا فرض کنید یه بزرگواری مثل کلانترپور یا شلیله ( از اساتید مسلم حسابداری ایران هستند) به مدیریت مالی شرکت تراکتور سازی منصوب شوند اونوقت چی؟ شرکت که دربعد فنی مشکل نداردعرب باغی واقعا تا به حال خوب کارکرده . مشکل اطلاع رسانی مالی دارد اینطور نیست ؟ دراین صورت من به شما اطمینان میدهم که فردای اون روز من درصد تراکتور سازی را درسبدم به 2 تا 3 برابر امروز میرسونم وشاید حتی از سهم قدرتمندی مثل بازنشستگی هم چشم بپوشم . حالا درخصوص این سهم فرض کنید که سازمان خصوصی سازی درصد مالکیت خود را کم کند وبه عوض سرمایه گذاری غدیر ویا سر تامین اجتماعی دارای سهام مدیریتی غالب شود . بازهم این سهم پازل گم شده قدرت رشد خود را پیدا کرده است . باز هم تاکید میکنم که درجمع آوری اطلاعات واقعا به درصد قدرت آن توجه جدی کنید وبقول معروف دنبال اطلاعات عللی باشید ودورو برتان را با اطلاعات معلولی پرنکنید
- عامل زمان را حتما درنظر بگیرید ودامنه دیدیتان را گسترش دهیدزمان معجزات بزرگي را براي شما به ارمغان خواهد آورد اگر كمي صبر (بيخيالي نه) را چاشني كارتان بكنيد.
همیشه یک بازده معقول را انتظار بکشید هرگز بارویای پولدار شدن درکوتاه ترین زمان وارد بازار نشوید .
از سودهایتان خیلی خوشحال نشوید چون از دست دادن آن برای شما خیلی ناگوار خواهد بود . بازار بورس داراي نوسانات زيادي است مطمپن باشيد اگر خارج از حد از سودهايتان خشنود شويد خيلي زود از بازار درمواقع زيان دلزده خواهيد شد .
از کارتان لذت ببرید وبه بورس به چشم کارمحض نگاه نکنید . مثالی میزنم : رانندگی برای یک جوان خیلی لذت بخشه اما تا کی ؟ تا وقتی که به آن به چشم سرگرمی نگاه میکنه . اگر کارش شد برایش کسالت بار خواهد شد پس اگر تمام زندگي ماهم بورس بود باز به چشم بازي زندگي به آن نگاه كنيد مطمپن باشيد كه بورس ميتواند مثل يك بازي شيرين ويا مثل يك كار صعب طاقت فرسا باشد . انتخاب باخودتان است
ثروتمند باشید . نه به این عنوان که پول زیادی داشته باشید انسان بدون پول هم میتواند ثروتمند باشد . خنده داره نیست ؟ حتما نه بيشتر فکر کنيد
وجوهات مازادتان را وارد بازار کنید ونگید که این مگه چقدره که آدم باهاش وارد بازار بشه مطمئن باشید که یک میلیون وجه مازاد بازده ای بهتر از 10میلیون پول مورد نیازتان خواهد داشت روی این موضوع فکر کنید ودر فکر کردنتان خاصیت نمائی بازده را حتما مد نظر بگیرید
از بازار دور نشوید اما مرتب سهامتان را هی بهم نزنید به نهالتان فرصت رشد بدهید .
قانون برنده ، برنده را سرلوحه کارخود قراردهيد وهرگز به فکر پلکان کثيف هم نباشيد دراين صورت مطمئن باشيد که موفق خواهيد بود .
تا درودی دیگر بدرود
سر افراز باشید وپرغرور

1 Comments:

Blogger behroz said...

رضا جان متشکرم
امید وارم به همان اندازه که شما لطف دارید این وبلاگ هم لیاقت لطف شمارو داشته باشه
سر افراز باشی
بهروز

9:52 PM, January 23, 2005  

Post a Comment

<< Home